کابوسی به نام بازگشت طالبان و داعش

کابوسی به نام بازگشت طالبان و داعش
کابوسی به نام بازگشت طالبان و داعش
کابوس بازگشت طالبان در یک قدمی جامعه افغانستان قرار دارد، این گروه که از سال 1996 تا 2001 بر افغانستان حکومت می‌کرد نام حکومت خود را «امارت اسلامی» افغانستان گذاشته بود.
کابوس بازگشت طالبان در یک قدمی جامعه افغانستان قرار دارد، این گروه که از سال 1996 تا 2001 بر افغانستان حکومت می‌کرد نام حکومت خود را «امارت اسلامی» افغانستان گذاشته بود.

گزارش نشریه تقاطع شماره 4 | کابوس بازگشت طالبان در یک قدمی جامعه افغانستان قرار دارد، این گروه که از سال 1996 تا 2001 بر افغانستان حکومت می‌کرد نام حکومت خود را «امارت اسلامی» افغانستان گذاشته بود. دورانی که موسیقی ممنوع بود، مردم به جز کتاب‌های محدود مذهبی اجازه خواندن نداشتند، کتاب‌ها سوزانده شدند، همه مردان باید ریش می‌گذاشتند و کلاه به سر می‌کردند، زنان مجبور بودند چادر به سر کنند و تنها به همراه یک مرد محرم از خانه خارج شوند.

پس از سرنگونی دولت طالبان با حمله نیروهای آمریکایی در سال 2001، سربازان خارجی در افغانستان باقی ماندند و از همان زمان تاکنون، طالبان در نقاط مختلف این کشور عملیات تروریستی انجام داده است. دونالد ترامپ با شعار پایان طولانی‌ترین جنگ تاریخ آمریکا به کاخ سفید رفت. دولت آمریکا تلاش کرد با برگزاری مذاکرات صلح میان نمایندگان دولت افغانستان و گروه طالبان به درگیری‌ها پایان دهد، اما مذاکرات به نتیجه نرسید یا لااقل هنوز به نتیجه نرسید و اکنون دولت بایدن در حال خارج کردن نیروهای آمریکایی از افغانستان است، این در حالی است که طالبان حمله و تصرف شهرها را آغاز کرده است.

رسانه‌های آمریکایی گزارش‌دادند که همه سربازان آمریکایی و دیگر نیروهای ناتو از پایگاه هوایی بگرام در شمال کابل تخلیه شده‌اند. این پایگاه به مدت 20 سال در اختیار این نیروها بود. فواد امان، معاون سخنگوی وزارت دفاع افغانستان نوشته است: «پس از این نیروهای اردوی ملی (ارتش) افغانستان از این پایگاه در راستای مبارزه با تروریزم استفاده خواهد کرد.» این پایگاه بزرگ‌ترین مقر نیروهای آمریکایی در افغانستان است و در اوج حضور آن‌ها تا 100 هزار سرباز آمریکایی را در خود جای داده بود.

بر اساس گزارش «شاخص جهانی تروریسم» که سال گذشته توسط انستیتو اقتصاد و صلح (IEP) منتشر شد، افغانستان در سطح جهان بیشتر از هر کشور دیگری از تروریسم آسیب دیده است؛ این گزارش گروه طالبان را برای دومین سال پیاپی به عنوان «مرگبارترین گروه تروریستی در جهان» درجه‌بندی کرد.

تصرف شهرها

با آغاز خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از اول ماه مه سال2021، گروه طالبان به حمله‌های نظامی گسترده‌ای به وُلُسوالی‌های این کشور دست زده. برخی از کارشناسان از احتمال سقوط کابل در یک سال آینده یا زمانی کمتر خبر می‌دهند. این گروه در چند ماه گذشته توانسته است بیش از 40 وُلُسوالی از 400 وُلُسوالی افغانستان را تصرف کند.

طالبان عملیات گسترده‌ای را در جنوب افغانستان بخصوص در دو ولایت قندهار و هلمند آغاز کردند. در این عملیات‌ها طالبان توانستند مناطقی را تصرف کنند.

در شمال افغانستان اما اوضاع خیلی بدتر است؛ در جبهه شمال طالبان توانستند تعداد زیادی از ولسوالی‌ها را تصرف کنند. بر اساس گزارش ها زنان در شهرهای مختلف در شمال افغانستان نیز به جنبش مردمی پیوسته اند و اعلام کرده اند که هدفشان از سلاح در دست گرفتن علیه طالبان، محافظت از آرزوهای 20 ساله خود و جلوگیری از محصور شدن دوباره در خانه‌ها است.

فیض زلاند، استاد دانشگاه کابل دلیل حملات طالبان را گرفتن امتیاز در مذاکرات می‌داند و اعتقاد دارد؛ این گروه سیاست «گفت‌وگو و جنگ» را در پیش گرفته است. زلاند گفته که در 20 سال گذشته دولت و نیروهای خارجی به بسیج مردمی و جلب حمایت آنان توجه چندانی نکردند. او افزوده که در دو دهه گذشته دولت و جامعه بین‌المللی تلاش کردند که بیشتر سرمایه‌گذاری را برای بسیج مردمی، اجرای طرح‌های امنیتی و بازسازی در جنوب و شرق افغانستان انجام دهند و این کار در ولایت‌های شمالی افغانستان نشد.

احمد سعیدی، تحلیلگر افغان نیز معتقد است که نبود یک فرماندهی واحد و مطمئن باعث پیشروی طالبان شده است. به گفته او، هر ولسوال و هر حاکم محلی خود مستقلانه تصمیم می‌گرفتند؛ از طرف دیگر نیروهای امنیتی به دلیل نرسیدن امکانات بی‌روحیه شده بودند.

روایتی از مردان جزم‌اندیش

علی عبدی، پژوهشگر ایرانی که از سال 2015 برای رساله دکترایش به افغانستان رفت، به این کشور علاقه‌مند شد و آنجا ماند. او اخیرا دو شبانه‌روز در دست نیروهای طالبان اسیر بوده و روایت این 48 ساعت را در اینستاگرام خود نوشته است.

او نوشته: «قصه‌ اصلی‌‌ِ این روزهای جنگجویان طالب سقوط ولسوالی‌هاست و هیچ اراده‌ای برای صلح ندارند. تفنگ‌‌ به‌یک ‌دست و تلفن به‌دست‌دیگر پیگیر خبرهای جنگ بودند که از ماه رمضان به این سو چند ولسوالی سقوط کرده ‌است؛ مجاهدین امارت در کدام مناطق در حال پیشروی‌اند و عقب‌نشینی نیروهای دولتی در کدام مناطق محتمل‌ است. هدف ایشان «فتح» کابل است. امروز و فردا سوی بامیان نمی‌روند چون «نیروهای دولتی هنوز قوت دارند»‌ و «اگر شکست بخوریم راهِ پس‌آمدن نیست» اما در راه هستند اگر شرایط تغییر نکند.»

عبدی در مورد طالبان می‌نویسد که «از هزاره‌ها و شیعیان بد می‌بردند و تصور می‌کردند بیش از نیمی از مردم بامیان عیسوی شده‌اند در این سال‌ها با تبلیغ آمریکایی‌ها.» او از تفکر و شخصیت اعضای این گروه می‌گوید: «تأکید داشتند که نان و سبک زندگی‌شان ساده و ابتدایی و غریبانه است. آدم‌هایی مصمم، خودحق‌پندار، جدی و نترس بودند.» و اضافه می‌کند: «جهان اکثریت ایشان ـ مثل جمعیت قابل توجهی از اهالی افغانستان ـ به دنیای اسلام و دنیای کفر تقسیم می‌شد» احتمالا با این تفاوت مهم که کفار را شایسته مجازات می‌دانستند که «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم.»

علی عبدی: «این آدم‌هایی که من از نزدیک دیدم اگر احیانا کابل یا بامیان را فتح کنند محال است بتوانند خود را با تغییرات اجتماعی این بیست سال وفق دهند.»

این پژوهشگر روایت می‌کند که طالبان «عضویت افغانستان در سازمان ملل را ننگ می‌دانستند چون افغانستان را زیر بیرق آمریکا خواهد برد.»

عبدی می‌گوید: « آن‌چه ایشان را غیرقابل‌پیش‌بینی و ترسناک می‌کرد اما به چشم من جزم‌اندیشی بود و ناآگاهی از احوال جهان و انعطافی که نداشتند. گویی در جهان موازی دیگری زندگی می‌کردند.» و در انتها می‌نویسد: «کم‌کم وقت ترک افغانستان رسیده‌است. وقت خداحافظی با این جغرافیاست بعد از شش سال. آغوشِ این‌ سرزمین زیبا دیگر به رویم باز نیست.»

اندیشه افراط گرایی

در روزهای اخیر موضع گیری مثبت روزنامه کیهان در مورد طالبان با واکنش‌های زیادی روبرو شد. حسین شریعتمداری مدیر مسوول کیهان، در یادداشتی با عنوان «در افغانستان چه خبر است؟» که روز 4 تیر  منتشر شد، نوشت گروه طالبان «با طالبانی که می‌شناختیم و مثلا سر می‌برید، تفاوت‌هایی کرده است.»

در این یادداشت آمده است؛ «در پیشروی‌های اخیر این گروه در افغانستان خبری از جنایت‌های هولناک، شبیه جنایات داعش در عراق نیست و طالبان حتی اعلام کرده که با شیعیان این کشور هم کاری ندارد.» و در ادامه افزوده است دیگر در جریان عملیات گروه طالبان در افغانستان خبری از تخریب خانه‌ها و قتل عام غیرنظامیان نیست.»

نویسنده روزنامه کیهان نوشته که تا لحظه تنظیم این گزارش نیز خبری درباره جنایت این گروه علیه شیعیان افغان لااقل، مخابره نشده است. «خبری از قتل‌عام غیرنظامیان بی‌گناه و تخریب خانه‌ها هم نیست و آنچه هست، صرفا درگیری با نیروهای مسلح دولتی است.»

این روزنامه همچنین ادعا کرده که؛ «جمعیت قابل توجهی از مردم افغانستان نیز بنا به دلایلی از جمله بی‌اعتمادی به دولت‌ خود، در بسیاری مواقع، مشکلات خود را نه با مراجعه به مراکز دولتی، که رجوع به ریش سفیدها یا همین بزرگان طالبان حل و فصل می‌کنند.»

در «برنامه جهان آرای شبکه افق» هم اظهارات مشابهی مطرح شد. حسام رضوی از مدیران خبرگزاری تسنیم در این برنامه گفت: «این برداشت نباید صورت بگیرد که در افغانستان شیعه‌کشی می‌شود. همین الان من به عنوان هشدار می‌گویم که جنگی بین شیعه و طالبان در افغانستان وجود ندارد. نه الان، نه در گذشته. یعنی هرچه بوده، در میدان نبرد اتفاق افتاده است.»

شاه‌حسین مرتضوی مشاور رئیس جمهوری افغانستان در واکنش به یادداشت کیهان در صفحه فیس بوک خود نوشت که امیدوار است موقف روزنامه کیهان ایران «در ستایش از جنایت طالبان موقف رسمی حکومت ایران نباشد.» مرتضوی گفت: «شاید مسوول روزنامه کیهان خیال می‌کند که طالبان در برابر داعش جنگ خواهند کرد یا اینکه بعد از پیروزی آب بیشتر به ایران هدیه خواهد داد.» مرتضوی افزود: «این تصور مطلق غلط است.» مشاور رئیس جمهوری افغانستان همچنین گفت که امیدوار است ایران خاطره کشتار دیپلومات‌های خود را در مزار از یاد نبرده باشد.»

اشاره او به ورود طالبان به شهر مزار شریف و ورود آن‌ها به کنسولگری ایران و تیرباران کردن 8 دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی بود. این حادثه 23 سال پیش اتفاق افتاد؛ اما طالبان مسوولیت آن را نپذیرفت.

تعدادی از کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز عکس‌ها و ویدیوهایی از آتش گرفتن بازارهای ولسوالی‌های افغانستان و شلاق زدن پیرمردی را منتشر کرده و نوشتند: «تغییری در رفتار طالبان به وجود نیامده؛ طالبان را تطهیر نکنید.»

پدیده داعش لگدمالی اخلاق

داعش پدیده‌ای است که از هنگام ظهور تا افولش تمام مرزهای اخلاقی و انسانی عصر حاضر را لگدمال کرد و وحشت و تجاوز را نماد خود قرار داد. این مجموعه‌کوچک از حیث عدد، ولی بزرگ از حیث تاثیرگذاری، طی چند سال به یکی از هولناک‌ترین و وحشتناک‌ترین پدیده‌های دنیای مدرن بدل شد؛ با این‌که تمام رسانه‌های بزرگ دنیا علیه داعش دست به کار شدند، اما در انتشار ایده‌هایش و همچنین عضوگیری یکی از موفق‌ترین مجموعه‌های عقیدتی ـ نظامی دنیای معاصر به حساب می‌آید.

جالب آن‌که اندک کانال‌های تبلیغاتی‌اش، علی‌رغم خشونت عریانی که در آن‌ها به نمایش گذاشته می‌شد، مخاطبان فراوانی در جهان داشت. بررسی دقیق نشأت، رشد، تکامل و همچنین عملکرد و علل افول این مجموعه بحث مفصلی را می‌طلبد، اما شاید مهم‌ترین مسأله، نشأت و ظهور آن باشد. با این‌که داعش به دوران افول خود رسیده است و اندک باقیمانده اعضایش در گوشه و کنار جهان تحت تعقیب‌اند، اما علل ظهور آن در جهان اسلام کما‌کان به قوت خود باقیست و چه بسا این علل در برخی مناطق مجددا به شکل قوی‌تری بروز کرده که همین اهمیت بررسی این موضوع را دو چندان می کند.

دلایل فراوانی از جمله فقر، بی‌سوادی، تقابل سنت و مدرنیته و… که با تزلزل حکومت‌های مرکزی (که عمدتا به‌واسطه نیروهای خارجی اتفاق می‌افتاد) در سرزمین‌هایی که عمدتا با زور اسلحه اداره می‌شدند، فضا را برای ظهور این‌گونه جریانات مهیا می‌کرد.

زیر سایه آزادی با تمام ابعادش فرصت پرورش اذهان از طریق گفت‌وگو مهیا می‌شود. استعدادها در یک رقابت سالم فرصت شکوفایی می‌یابند. انسان‌ها می‌آموزند دنیا را از دیدگاه دیگران ببینند و تفاوت‌ها را بپذیرند. تعامل را یک ویژگی مثبت و چندرنگی و گوناگونی را یک مزیت قلمداد کنند.

در جوامع آزاد بر خلاف جوامع استبداد‌زده سیستم‌های آموزشی مترقی وجود دارد که به‌واسطه‌ نقد پیوسته کارشناسان، همیشه در حال به روز کردن خود است. در درون این سیستم‌ها افراد از سنین پایین، پروسه اجتماعی شدن را طی می‌کنند و همزیستی مسالمت‌آمیز را با شیوه‌های نوین و تاثیرگذار آموزش می‌بینند. در این سیستم‌ها افراد ترغیب می‌شوند که به هویت دیگران احترام بگذارند و از تحمیل هویت خود به آن‌ها پرهیز کنند.

در این جوامع به‌واسطه‌ فضای آزاد، همه چیز در معرض دائم نقد، گفت,گو، تفحص، به چالش کشیده شدن، مورد پرسش قرار گرفتن و…. است، عواملی که راه را برای عیب‌یابی، اصلاح و همچنین پوست‌اندازی جامعه و حکومت هموار می‌کند.

آزادی با تمام شکل‌هایش باعث ارتقای سطح آگاهی مردم می‌شود، چرا که مردم در چنین فضایی از«سوال»کردن نمی‌ترسند. «سوال» همان چیزی است که انسان را به تفکر واداشت و او را از مابقی موجودات متمایز کرد. با سوال کردن در جوامع آزاد، انسان‌ها یاد می‌گیرند که همه چیز را به چالش بکشند، امری که به برخورد ایده‌ها منجر می‌شود و در این برخورد بهترین ایده‌ها ظهور، و خود را به دیگر ایده‌ها تحمیل می‌کند.

در این زمینه تفاوت فاحش جوامع آزاد با جوامع استبدادزده در بازدهی علمی ـ فکری در دو قرن اخیر گویای بسیاری از مسائل است.

آزادی همان‌گونه که بر اندیشه و سطح خرد افراد و جوامع تأثیر می‌گذارد، بر اخلاق فردی و اجتماعی هم تأثیر مستقیمی دارد. از نگاه «هانا آرنت» حکومت‌های مستبد افراد زیر سلطه خود را بی‌اخلاق بار می‌آورند. تملق، دروغ، بزدلی، فریب‌کاری، دورویی، بی‌انصافی، زورگویی، برده‌صفتی و… همه‌ این ویژگی‌های منفی اخلاقی در زیر سلطه استبداد ترویج می‌یابد و افراد به شکل غیرارادی و ناآگاهانه یا آگاهانه به آن‌ها تن می‌دهد. انسان‌هایی که از ابراز آنچه که هستند واهمه ندارند، نیازی به دروغ‌گویی و دورویی نمی‌بینند.

در جهان اسلام تنوع و گوناگونی فراوانی از حیث عِرق، ملیت، مذهب، دین، زبان و قومیت وجود دارد. امری که روحیه‌ تساهل و مدارا را به ‌شدت می‌طلبد؛ چیزی که باید در یک فضای کاملا آزاد آموزش داده شود. نظام‌هایی که گوناگونی را نه یک فرصت، بلکه تهدیدی برای بقای خود می‌بینند، لذا «یکسان‌سازی» را عمده‌ترین وظیفه‌ سیستم‌های آموزشی در نظر می‌گیرند، امری که به نوبه خود روحیه مدارا و همزیستی را به‌شدت تضعیف می‌کند و تحمل تفاوت‌ها را بسیار سخت و همچنین سلب حقوق «غیر» را توجیه‌پذیر می‌نماید.

به‌مانند اندیشه، اخلاق هم نمی‌تواند در جوامع استبداد‌زده رشد کند، چرا که در این‌گونه جوامع منفعت افراد در تأیید سیستم‌های مستبد حاکم است؛ هر چند که این افراد به آن باوری نداشته باشند.

تحمل فساد، ناکارآمدی و در خیلی مواقع همراهی کردن با آن، انسان‌ها را به قول «واستلاف هاول» در چنبره دروغ فرو ‌می‌برد و تزویر و ریا را ویژگی بارز آن‌ها می‌کند. همه این موارد به همراه کم‌سوادی و فقر علمی آن‌ها را از ساختن یک «منظومه اخلاقی» متناسب با عصر جدید باز می‌دارد و این به نوبه خود جرم و جنایت، تبعیض، فساد در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، تجاوز و تعرض به زنان و کودکان و… را گسترش می‌دهد، کما ‌اینکه آمار رسمی و غیررسمی در بیشتر جوامع‌ بر این امر صحه می‌گذارد و به این وسیله به سادگی این جوامع، بازار مناسبی را برای مجموعه‌های افراطی خلق می‌کنند.

همه‌ عناصر استبداد از جمله «خشونت» که مهم‌ترین ابزار برخورد با گروه‌های افراطی از جمله داعش بوده است، راه را برای بازتولید این‌گونه مجموعه‌ها هموار می‌کند. کافی ا‌ست که نگاه ساده‌ای به شیوه‌ برخورد با فرزندان به جا مانده از اعضای داعش و مادران آن‌ها در کمپ‌های تحت سیطره‌ نیروی‌های برنده جنگ بیندازیم، تا متوجه شویم چه‌قدر محتمل است که در آینده‌ نه چندان دور نسل‌های جدیدِ این گروه، خود را به جهان پرتلاطم و کم‌ثبات تحمیل کنند.

جهان عرب به شکل خاص قرن‌هاست که به وسیله نهادهای سنتی از جمله قبیله، مکتب، خانواده و… پروسه اجتماعی شدن و نهادینه کردن اخلاق را طی می‌کند، اما با ظهور دولت ـ ملت و تلاش حکومت‌ها برای الحاق به دنیای مدرن این نهادها یکی پس از دیگری فروپاشیدند یا اینکه رو به افول نهادند و نهادهای دولتی از جمله، مدرسه، رسانه، موسسه‌ ورزشی و… جایگزین آن‌ها شده‌اند، اما به دلایل مختلفی از جمله غیرحرفه‌ای بودن و ریشه‌دار نبودن آن‌ها، به نظر می‌رسد که چندان موفقیتی کسب نکردند؛ به همین دلیل اکنون شاهدیم که بیشتر جوامع اسلامی با خلأ وجود یک منظومه اخلاقی مواجه شده‌اند. گویی اخلاق، این عنصر پراهمیت که مهم‌ترین عامل همبستگی اجتماعی و پیوند دهنده‌ نسل‌های مختلف به یکدیگر می باشد، از بسیاری از این جوامع رخت بر بسته است.

مطالعات زیاد راجع به آنچه که در عراق، یمن، لیبی، سوریه و افغانستان اتفاق افتاده و می‌افتد، حاکی از آن است که فروپاشی فیزیکی این جوامع پس از فروپاشی اخلاقی آن‌ها اتفاق افتاده و زمانی که تنها عامل نگهداری این جوامع، یعنی زور حکومت‌های مرکزی از بین رفت، اکنون به جان هم افتاده و سیلی از جرم و جنایت در حق همدیگر به راه انداخته اند.



https://www.titrqazvin.ir/news/7130

مطالب پیشنهادی از سراسر وب