تابعان قُدرت

تابعان قُدرت
تابعان قُدرت
در رابطه اصولگرایان و اصلاح طلبان با مردم، اشکالی هست؛ این دو جریان فکری مانند هر جریان سیاسی دیگری برای نقد درونی نیاز به فاصله گرفتن از قدرت دارند و تا زمانی که در قدرت‌اند، کمتر به نقد درونی می‌پردازند.
در رابطه اصولگرایان و اصلاح طلبان با مردم، اشکالی هست؛ این دو جریان فکری مانند هر جریان سیاسی دیگری برای نقد درونی نیاز به فاصله گرفتن از قدرت دارند و تا زمانی که در قدرت‌اند، کمتر به نقد درونی می‌پردازند.

یادداشت نشریه تقاطع شماره 1 | در رابطه اصولگرایان و اصلاح طلبان با مردم، اشکالی هست. این دو جریان فکری مانند هر جریان سیاسی دیگری برای نقد درونی نیاز به فاصله گرفتن از قدرت دارند. تا زمانی که در قدرت اند، کمتر به نقد درونی می پردازند. این نوشتار نگاهی است به نقد نقادان، نگاهی است به آنها که در زمان دوری از قدرت چهره اپوزیسیون به خود می گیرند و زمانی که به میدان گاه قدرت وارد می شوند، بیشتر شبیه پیاده نظامی هستند که هدفی جز بت سازی نداشته و ندارد.

گاهی که از بیرون نگاه می کنی انگار تاریخ در تکرار است. همان اشتباهات، همان راه های هزار بار رفته و همان و همان...

یک روز مجموع انتقادات به عملکرد شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان که می توان آنرا به سه گروه دسته بندی کرد؛ بخشی از این انتقادات متوجه ذات شورا بود و کمرنگ بودن نقش احزاب در تصمیم گیری‌ها و کم‌توجهی به احزاب کوچکتر اصلاح طلب.

جنس دسته دوم انتقادات اما ذاتی نبود و عارضی به نظر می آمد و ریشه در عملکرد این شورا به ویژه کارنامه منتخبان آن در لیست امید داشت.

انتقاد سوم اما متوجه رئیس شورای عالی سیاستگذاری بود مثل عدم شفافیت رای های محمد رضا عارف و حتی گاهی سکوت او در بزنگاه ها.

حالا هم، همین نوع انتقادات به شانا (شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی) شاید در مواردی غلیظ تر یا رقیق تر وارد است.

می توان در واکاوی آلترناتیوهای احتمالی برای جایگزین یا نسخه بدیل معادله چند مجهولی شورایی از این نوع که به سیاستگذاری یک جریان مشغول است، مباحثی مانند پارلمان تلاشی باشد برای یافتن آلترناتیو. آلترناتیویی که با ابزارهایی علمی به آینده کشور و استان نگاه داشته باشد نه اینکه منافع اعضا شورا به کدام تصمیم نزدیک تر است.

البته این طرحی در جبهه هماهنگی اصلاحات مورد بررسی قرار گرفت اما نتوانست اجماع اصلاح طلبان را برای اجرایی شدن به دست آورد. ملغی شدن شورای عالی سیاستگذاری و بازگشت به همان سازوکار جبهه اصلاحات هم راه جایگزین دیگری بود که منتقدان آن را به عنوان آلترناتیو مطرح میکردند اما همچنان با این پرسش مواجه اند که اگر سازوکار جبهه اصلاحات کافی و کارگر بود، ضرورت تشکیل شورای عالی سیاستگذاری چه توجیهی داشت.

در سازوکار شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی هم  مسائلی از قبیل اینکه آیا همه گروه ها وزن صحیحی گرفته اند و یا اصولا وزن افراد به درستی تعیین شده جای بحث دارد یا اینکه مجموع افراد در رای باید به حجت شرعی برسند که اصلح کیست و یا به افرادی رجوع کنند که کارشناس این موضوع باشند همیشه جای بحث و نقد بوده.  این نوع شورای های عالی  از همان آغاز شورایی برای «شور» نکردن، برای «عالی » نبودن. بنابراین از همان آغاز در پس و پشت هر تصمیم و تدبیر، هر ورود (عضویت) و خروجی (عدم عضویت)، هر موضع و مواضعی، هر استراتژی و تاکتیکی، هر ائتلاف و انفصالی و بالاخره هر دم و بازدمی، نوعی تنازع قدرت و بقا نقش بازی می‌کرد.

استان قزوین هم همانند تمام کشور از این نقدها به دور نبوده است و همیشه تصمیمات این نوع شوراهای سیاست گذاری محل نقد و بحث بوده که در انتخابات مجلس یازدهم شاهد اوج آن بودیم. خروج بیش از 12 حزب اصلاح طلب از جریان شورای سیات گذاری اصلاح طلبان استان قزوین و کنار گذاشتن نفر اول نظرسنجی ها شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی قزوین از این دست موضوعات مناقشه برانگیز بوده است. مسئولیت دولت این روزها به پای اصلاحات نوشته شده است و مسئولیت عملکرد مجلس یازدهم با شعار هایی اغراق آمیز، مطمئنا پای اصولگریان نوشته خواهد شد و در نهایت مردم عملکرد های هر دو را به نام نظام خواهند نوشت.

یک نقطه لحظه‌ای درون یک رویه حقیقت است؛ که انتخابی بین دو گزینه (انجام این یا آن کار) آینده کل فرایند را تعیین می‌کند. تقریبا همه شکست‌ها به این واقعیت مربوط می‌شوند که با یک نقطه به شکلی نادرست برخورد شده است. محل هر شکست در حکم درسی است که در نهایت می‌توان آن را در کلیت ایجابی‌ساختن یک حقیقت درج کرد؛ اما آن نقطه می‌تواند محل پیروزی نیز باشد، زیرا هر شکست از ما دعوت می‌کند تا آن نقطه‌ای را بجوییم و تبیین کنیم که اینک اجازه نداریم در آن شکست بخوریم یا دعوت می‌کند که شکل درست برخوردشدن با آن نقطه را بیابیم. روایت امروز اصلاح‌طلبان و اصولگرایان، روایت واحد و یگانه‌ای نیست و در ساحت فراخ این جریان ها، رقص تفاوت‌ها و تمایزها و تکثرها (بازی‌های زبانی و گفتمانی گونه‌گون) برپاست.
چون نیک بنگریم بسیاری از اصلاح‌طلبان و اصولگرایان امروز را در «هیچ‌کجا» و «هرکجا»‌ی نظری و عملی می‌بینیم. اینان اصلاح‌طلبی و اصولگرایی را دقیقا در همان موقف و موضعی تعریف می‌کنند که قدرت و منفعتشان اقتضا می‌کند. این عده برای رسیدن به قدرت آرام و قرار ندارند. کک قدرت افتاده توی تن و جانشان و آرامش و قرار را از آنان ربوده است. اینان تابعان قدرت‌اند؛ بنابراین هرکجا قدرت هست، آنان نیز هستند. به بیان دیگر، این عده در خود و در ساحتِ گفتمانی خود نیز متوقف نیستند. امروز همچنین، در میان برخی از منادیان نجات این مرز و بوم شاهد تمایل و گرایشی فزاینده به‌سوی نوعی انسداد و تصلب و انجماد گفتمانی هستیم. برخی گونه‌های پارادوکسیکال اصلاح‌طلب تلاش دارند از «گفتمان»، یک «ایدئولوژی» - آن‌هم از نوع ارتدوکسی – بسازند و به نام اصلاح‌طلبی آیات محکم نازل کنند و نص‌گون بگویند و بنویسند و راه پیموده اصولگرایی را بپیمایند.

درد دیگر تازه اصلاح طلب شده ها و تازه اصولگرایان معتقد به هدف وسیله را توجیح می کند و معامله با قدرت به هر نحوی است. اینان همان «عشق قدرت»‌هایی هستند که از همان آغاز از اصلاحات، تصویر و تصور برج بابلی را داشتند و از اصولگرایی انتظار عصای موسی که بحر را به دو نیم تقسیم می کند که می‌تواند آنان را به عرش قدرت برساند یا با اهالی قدرت محشور و همنشین کند. این «اصلاح‌طلبان و اصولگریان شنبه» ظاهرا در عجله‌ای که برای رسیدن به معشوق (قدرت) دارند، سوراخ دعا را گم و انگشت در بد سوراخی کرده‌اند.



https://www.titrqazvin.ir/news/7336

مطالب پیشنهادی از سراسر وب