پیروزی بایدن در نگاه جهانی، موفقیت سیستم حاکم بر جهان و ادامه روابط و قوانین حاکم بر آن است، آمریکاییها بار دیگر به همان قواعدی که خود بیشترین نقش را در شکل دادن آن داشتند، بازخواهند گشت؛ اما تمام تناقضاتی که منجر به پیروزی ترامپ در آمریکا و پیروزی راست گراها در برزیل و هند و مجارستان و لهستان و ... گردید، در برابر وی قرار خواهند داشت.
پیروزی بایدن در نگاه جهانی، موفقیت سیستم حاکم بر جهان و ادامه روابط و قوانین حاکم بر آن است، آمریکاییها بار دیگر به همان قواعدی که خود بیشترین نقش را در شکل دادن آن داشتند، بازخواهند گشت؛ اما تمام تناقضاتی که منجر به پیروزی ترامپ در آمریکا و پیروزی راست گراها در برزیل و هند و مجارستان و لهستان و ... گردید، در برابر وی قرار خواهند داشت.
تحلیل نشریه تقاطع شماره 3 | انتخابات رئیسجمهور آمریکا در سال 2020 از نظر کیفی با تمام انتخابات پیشین این کشور در دهههای اخیر متفاوت بود؛ در این انتخابات دو جهت گیری متفاوت در قبال روندهای حاکم بر جهان در برابر یکدیگر قرار داشتند.
سیاست دونالد ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران طی چهار سال گذشته به دور از هر عرف دیپلماتیک بود؛ سیاستهایی همچون خروج از برجام و فشار حداکثری بر ارکان حاکمیت که مردم کوچه و بازار بار آن را به دوش کشیدند؛ حمایت از اتفاقات آبان ماه و حمایت از شبکههای شبه نظامی در منطقه، بخشی از آن بود؛ سیاستی سختگیرانه که اوج آن در اقدام بیسابقه دولت او مبنی بر شهادت قاسم سلیمانی سردار محبوب مردم جلوهگر شد.
شاید با روی کار آمدن دموکراتها و انتخاب بایدن ورق برگردد چون ریاست جمهور منتخب نیروهایی را رهبری میکند که خواهان تداوم روندهای حاکم بر جهان در سی سال گذشته هستند؛ در حالی که ترامپ یک شورشی به تمام معنا علیه این روندها از موضع راست ناسیونالیستی است. کلینتون، اوباما و ال گور و حتی بوش پدر و پسر خواهان تداوم روندهای حاکم بر جهان بودند. میتوان اذعان داشت سیاست جرج بوش و نئوکنسرواتیوهای حامی وی با وجود تأثیرات بزرگی که بخصوص در منطقه خاورمیانه برجای گذاشتند، خارج از روندهای موجود و پذیرفته شده در جامعه جهانی نبود. در انتخابات 2020 مردم آمریکا در قبال رویکرد آمریکا در کل جهان تصمیم گرفتند.
به جرات میتوان گفت بعد از خود ایالات متحده، به واسطه سیاستهای دولت مستقر سرنوشت هیچ کشوری به اندازه ایران با انتخابات آمریکا گره نخورد. شاید مردم کمتر کشور با دقت و حساسیت از نزدیک انتخابات آمریکا را دنبال میکردند و میکنند.
بد نیست اشاره شود که سی و پنج سال پیش جهان به دو قطب تقسیم شد، در یک سو کشورهای غربی و همپیمانان آنها با نقش آفرینی و قدرت برتر آمریکا و در سوی دیگر کشورهای سوسیالیستی و همپیمانان آنان به محوریت شوروی به وجود آمد. دولتهای کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین مجبور بودند یکی از این دو قطب را انتخاب کنند البته کشورهایی چون چین و هندوستان که بعدها قادر شدند راهی متفاوت اتخاذ کنند استثنا هستند و پر واضح است که در آن دوران نقش مهمی در اقتصاد جهان نداشتند.
سیستم اقتصادی حاکم برجهان و تمرکز بر روی تولید بهگونهای بود که کشورهای همپیمان با غرب به دو گروه کشورهای پیشرفته در اروپا، آمریکای شمالی و ژاپن و کشورهای در حال رشد آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتینی تقسیم میشدند. تولیدات پایهای صنعتی و فناوری پیشرفته در اختیار گروه اول بود. هیچ چشماندازی را برای رشد کشورهای گروه دوم قابل تصور نبود و قرار گرفتن آنان در سطح کشورهای گروه اول بیشتر شبیه یک رویا بود تا برنامهای برای آینده. در طی سالها، اتفاقات تاریخی نشان میدهد که هر تلاشی برای اتخاذ یک سیاست ملی و خارج از دو بلوک جهانی با واکنش خشن، کودتا و سرکوب مواجه شد.
جهان در دوران گلوبالیزاسیون
تحلیل گران مدافع سرمایه داری از طریق قدرت رسانهای غیر قابل تصور میگویند "گلوبالیزاسیون" کلید سحرآمیز قرن بیست و یکم است که درهای نیک بختی را به روی کشورهای جهان باز خواهد کرد و هر کس مقابل آن بایستد محکوم به ورشکستگی و بدبختی است. منظور اینان از گلوبالیزاسیون به وجود آمدن بازار واحد سرمایه و کار و کالا در سطح بین المللی و ادغام روندهای اقتصادی همه کشورها در آن است.
اما باید اشاره داشت که "جهانی شدن" یک پدیده قرن بیست و یکمی نیست؛ از سالهای دهه هشتاد و بخصوص دهه نود میلادی ما با شرایط دیگری در روابط جهانی مواجه هستیم؛ دگرگونی فناوری ارتباطی و تبادل اطلاعات، چهره اقتصاد جهان را در فاصلهای کوتاه دگرگون ساخت؛ مدیریت تمرکز جغرافیایی تولید، ضرورت خود را از دست داد و برای مؤسسات بزرگ مالی و صنعتی جهان سودآورتر بود که بخشی از تولید محصولات خود را در نقاطی که نیروی کار ارزانتر در دسترس بود، انجام دهند.
روند صدور تولید محصولات، نیازمند نیروی کار و تا حد تولیداتی که به فناوری پیشرفته نیازمند بودند، آغاز شد. این تحولات چهره جهان را دگرگون ساخت و فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی نیز این روند را تسریع کرد؛ اینگونه صدور سرمایه، این بار نهفقط در خدمت تولید مواد خام یا مواد واسطه و صنایع مونتاژ بلکه در خدمت تولید بخشهای مکمل و یا تمامی بخشهایی از تولید بود.
روابط حاکم بر جهان در سی سال گذشته عوارضی منفی نیز بخصوص درکشورهای متروپل با خود همراه داشت و فاصله طبقاتی این کشورها در برخی جنبهها گسترش یافت؛ در نیمه دوم قرن بیستم، نیروهای دموکرات و چپ کشورهای اروپایی برای حفظ فرصتهای اجتماعی بهدستآمده تحتفشار قرار گرفتند.
در دهه اخیر نیروی جدی دیگری با نقد روندهای کنونی جهان از موضعی متضاد و تأکید بر ناسیونالیسم شکلگرفت و قدرت یافت، نمونههایی چون شکلگیری احزاب راست افراطی در اروپا و پیروزی آنها در انتخابات مجارستان و لهستان از این شمارند.
این در حالی بود که پیروزی ترامپ در آمریکا کیفیت جدیدی در روابط جهانی به وجود آورد؛ اگر ناسیونالیستهای مجاری پس از کسب قدرت حتی قادر نبودند از اتحادیه اروپا خارج شوند و به عواقب منفی چنین خواست و رفتاری برای کشور خود اندیشیدند اما در مقابل ترامپ متفاوت رفتار کرد.
آمریکای ترامپ در آن موقعیت، فارغ از هر محافظه کاری میتوانست تمامی هنجارها و روابط جهانی را به چالش بکشد که خروج از توافقنامه پاریس، خروج از پیمان منع تجارت تسلیحات، اجرایی کردن خروج از یونسکو، خروج از برجام و خروج از سازمان بهداشت جهانی نمونههایی از اقدامات وی برای به چالش کشیدن هنجارهای حاکم روابط جهان است.
نباید شعار آمریکا قدرت اول جهان را تنها یک شعار پوپولیستی دانست، شاید در زوایایی نقدهای جدی به این نگاه وجود داشته باشد اما نمیتوان کتمان کرد که شرکتهای آمریکایی در سی سال اخیر بزرگترین سودها را از روابط کنونی جهان و در هم تنیدگی اقتصاد به دست آوردهاند و در حفظ آن بیشترین منافع را دارند.
به دست آوردن سودهای کلان از نظم کنونی حاکم بر جهان و بهره بردن نیروهای قدرتمند از آن، همراه با خود، مسوولیتهایی را برای حفظ این کلونی را نیز به همراه داشته است؛ بر این اساس آمریکای ترامپ یا به بیانی دیگر بزرگترین بهرهمند از مواهب سیستم حاکم بر جهان و در عین حال بی مسوولیتترین در قبال دیگران با زیر سوال بردن پیمانهای مشترک و یا تبدیل آنها به زائده مستقیم سیاست، تقویت دولت مرکزی آمریکا را در برنامه خود قرار داد.
پیروزی بایدن
پیروزی بایدن در این انتخابات غلبه سیستم حاکم بر شورش راست افراطی بود. در این انتخابات بزرگترین مؤسسات مالی، درعینحال که مثل همیشه کوشیدند امکان کار با هر دو کاندیدا را از دست ندهند بیشتر سمت بایدن متمایل بودند. طبق آمارهای منتشر شده؛ امکانات مالی بایدن بهمراتب از امکانات کمپین جمهوری خواهان بیشتر بود.
بخش عمده مدیا، روزنامهها و گروهها در تمام چهار سال دولت جمهوری خواه علیه ترامپی بودند که نه تنها بر قواعد شوریده بود بلکه آنها را به سخره میگرفت. دانشگاهیان و نخبگان جامعه در چهار سال اخیر و بخصوص در جریان انتخابات 2020 در صف مخالف ترامپ ایستادند؛ با این حال تا زمان نگارش این یادداشت، ترامپ توانسته از طریق مخاطب قرار دادن مستقیم خواستها و تمایلات اقشاری که از نظم کنونی جهانی صدمه دیدهاند و با وجود نیروی مخالف که ذکر آن رفت، آرای زیادی را به دست آورد.
پیروزی بایدن در نگاه جهانی، موفقیت سیستم حاکم بر جهان و ادامه روابط و قوانین حاکم بر آن است. آمریکاییها بار دیگر به همان قواعدی که خود بیشترین نقش را در شکل دادن آن داشتند، بازخواهند گشت؛ اما تمام تناقضاتی که منجر به پیروزی ترامپ در آمریکا و پیروزی راست گراها در برزیل و هند و مجارستان و لهستان و ... گردید، در برابر وی قرار خواهند داشت. تناقضاتی که نه مرکل در آلمان و نه مکرون در فرانسه و نه سیاستمداران آمریکایی تا به امروز نتوانستهاند راهی جدی برای غلبه بر آنان بیابند.
ایران و بایدن
اجزای سیستم حاکم بر جهان، گاه با هم درگیرند و تضاد دارند و گاه نیز دارای منافع مشترک و به هم پیوستهاند؛ این اجزا برای حفظ کلیت خود، شورش علیه منافعشان را توسط یک نیروی خارجی تحمل نخواهند کرد و یاغیان را به صلیب میکشند و کشیدهاند.
نظم کنونی حاکم بر جهان، کشوری که خود را خصم کل یا قدرتمندترین نیروی آن میداند تحمل نخواهد کرد. اگر فقط از زاویه اقتصادی به آنچه در چهل سال گذشته نگاه بیندازیم، پر واضح است که لازم نیست خود را با کرهایها و سنگاپوریها مقایسه کنیم، فقط تولید ناخالص کشور ترکیه شصت درصد ایران در سال 57 بود و امروز دو برابر و نیم یعنی در مقایسه با ایران چهارصد درصد رشد داشته است.
تجربه شانزده سال حکومتهای چپ در آمریکای لاتین نشان داد این بدان معنا نیست که کشورها امکان ندارند سیاستی متفاوت با قدرتمندترین نیروهای سیستم در پیش گیرند؛ همانطور که این کشورها امکان یافتند که در برابر فشار آمریکاییها برای قطع رابطه با کوبا و ونزوئلا مقاومت کرده و روابط خود را با این دو کشور گسترش دهند. آنها موفق شدند در برابر آمریکا مقاومت کرده و روابط اقتصادی خود را با دیگر کشورها گسترش دهند ولی خود را در برابر کل این سیستم قرار ندهند و برخی از آنها در شمار کشورهایی با بالاترین درجه رشد اقتصادی باشند.
انتخاب بایدن بازگشت به روابط جهانی و رابطه با آمریکای قبل از ترامپ است. این جابجایی میتواند امکانی برای ایران در اتخاذ یک سیاست خارجی متفاوت از گذشته باز کند و اگر چنین نشود و در بر همان پاشنه چهل سال قبل بچرخد، بایدن می تواند با متحد کردن معتقدان به نظم جهانی برای کشور بسیار خطرناک تر از ترامپ شورشی باشد و تحریمها و فشارهای بیشتری را بر کشور تحمیل نماید.