در قوانینی که برای بانوان وضع میشود شاهد شرایطی هستیم که گویی نگاه مردانه در آنها غلبه داشته و با دلایل مختلف این قوانین توجیه میشود و بهبود این وضعیت، مطالبه و عزمی عمومی را میطلبد
در قوانینی که برای بانوان وضع میشود شاهد شرایطی هستیم که گویی نگاه مردانه در آنها غلبه داشته و با دلایل مختلف این قوانین توجیه میشود و بهبود این وضعیت، مطالبه و عزمی عمومی را میطلبد
یادداشت نشریه تقاطع شماره 7 | در موارد بسیاری شاهد این هستیم که مسئولان، برخی از فعالان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و افراد تاثیرگذار از وجود وضعیت نامطلوب زنان در جوامع غربی و توسعه یافته و همچنین زوال فرهنگی و اجتماعی آنان و استفاده ابزاری، جنسی و تبلیغی از زنان یاد کرده و در مقابل ادعا میکنند که اسلام نگاهی متعالی به زن و جایگاه او دارد و همین امر نشانگر برتری جامعه ما نسبت به غرب بوده و از این رو لازم است با تهاجم فرهنگی و رسانهای مقابله شده تا این جایگاه برای زنان از بین نرود. در برابر این ادعا یک سوال اساسی وجود دارد و آن اینکه تاکنون تا چه میزان نگاه اسلام به زنان در جامعه ما جاری و ساری شده و زنان در جایگاه واقعی خود قرار دارند؟
امروزه شاهد حضور زنان و ایفای نقش آنها در فعالیتهای مختلف اجتماعی و سیاسی هستیم، اما این موقعیت در طول تاریخ از ثبات برخوردار نبوده و همواره دستخوش تغییرات گوناگونی بوده است. درباره زنان طیف گستردهای از جریانات و تفکرات شکل گرفته که در یک سر آن، زن بدون هیچ هویت و تواناییِ مستقل و در سر دیگر آن، زن با تواناییهای پرورش یافته، دارای هویت مستقل و فعال در عرصههای مختلف قرار دارد.
البته میتوان طیف دیگری از نحوه برخورد با زنان را نیز درنظر گرفت که با جریان فمنیزم در ارتباط است؛ کما اینکه یک سوی آن، زنان تحت سلطه مردان و نظام پدرسالاری قرار دارند و در سوی دیگر، زن از هویتی کاملا مستقل برخوردار بوده و حتی از ارتباطات جنسی با مردان و بودن در قالب خانواده نیز رهایی مییابد.
فمنیزم؛ دفاع از زنان یا مقابله با آنان
فمنیزم (Feminism)واژهای فرانسوی و از ریشه لاتین و به معنای جنس مونث است. در فرهنگ لغت کمبریج در تعریف فمنیزم نوشته شده: «این عقیده که زنان باید از حقوق، قدرت و فرصتهای مشابه مردان برخوردار شوند و به همان شیوه با آنها رفتار شود، یا مجموعه فعالیتهایی که برای دست یابی به این حالت انجام میشود.
در دایره المعارف فلسفی «استنفورد» نیز درباره آن آمده است: «فمنیزم کاربردهای بسیار متنوعی داشته و معنای آن مورد مناقشه است، به عنوان نمونه برخی نویسندگان آن را برای اشاره به جنبش سیاسی خاص تاریخی در ایالت متحده و اروپا و برخی دیگر برای اشاره به این باور که در حق زنان بی عدالتی وجود دارد به کار بردهاند، البته درباره لیست دقیقی از این بی عدالتیها نیز اتفاق نظر وجود ندارد، همچنین لازم است تفکیک عقاید و باورهای فمنیرم از جنبشهای سیاسی فمنیستی مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا حتی زمانی که فعالیت قابل توجه سیاسی وجود نداشته برخی افراد نسبت به عدالت برای زنان نگران بوده و درباره آن نظریه پردازی کردهاند، درباره تبعیض جنسیتی و بی عدالتی علیه زنان و مفاهیم و مصداقهای آن نیز اختلاف نظر وجود دارد.
به طور کلی سه موج اصلی از فمنیزم وجود دارد که در موج اول، اصول لیبرالیستی مشاهده شده و مهمترین برآیند آن حق رای برای بانوان بود؛ در موج دوم علاوه بر موارد سیاسی برابری اجتماعی و اقتصادی نیز مطرح میشود و نقش خانواده و مادری در آن کمرنگ و حتی حذف میشود، اما در موج سوم توجه به خانواده باز میگردد.
فمنیزم رادیکال با حذف نقش خانواده و مادری و اظهار نظر درباره تحت ستم بودن زنان حتی به لزبین فمنیزم منجر شد که مطابق با آن شریک شدن زنان با مردان ضرورتی ندارد و آنان باید تمام توان و انرژی خود را برای زنان هزینه کنند و این امر در امور جنسی نیز صادق است و همین امر همجنس گرایی برای زنان را مطرح کرد.
فمینیزم اسلامی، بی خدا، سوسیالیسم، لیبرال، مارکسیسم، ذات گرایانه از انواع جریانات فمنیزم بوده که هر یک از ویژگیهای خاصی برخوردار هستند، اما گونههای مختلف این جریان با نقدهای فراوانی روبهرو شده و این انتقادها در جریان پُست فمنیزم مطرح میشوند؛ عدهای از متفکران در زمان حاضر بر این باورند که فمنیزم تندترین واکنش علیه زنان بوده و خود ضد زنترین جریان است؛ حتی در دنیای غرب نیز عدهای از زنان تحصیل کرده و صاحب اندیشه از جریان ضد فمینیزم حمایت کرده و تجمعاتی نیز داشته اند. در واکنش به فمنیزم، اُمانیسم قرار میگیرد که در آن انسان از این جهت که انسان است مطرح میشود و بدون در نظر داشتن جنسیت خاصِ مذکر یا مونث، برابری و حقوق برای تمام افراد و اقشار مدنظر است.
در ایران نیز در مواردی این جریان بدرستی درک نشده و با وجود اینکه کشورهایی که منشاء این جریان بوده اند، اکنون برای فاصله گرفتن از آن تلاش میکنند، در کشور ما اما تاحدودی مورد دفاع قرار میگیرد؛ عدهای نیز فمینیزم اسلامی را مطرح میکنند و در مقابل، بخشی از فعالان حقوق زنان آن را به طور کلی از اسلام جدا میدانند و مدعی هستند که پیگیری حقوق زنان در چارچوب و بر مبنای اصول و مبانی اصلی اسلام ربطی به فمنیزم ندارد.
ظلمهایی که به زنان روا دانسته میشوند
در کشور ما در طول تاریخ ظلمهای مختلفی در حق زنان روا دانسته شده و این ظلمها هنوز هم ادامه دارد؛ البته شکل و ظاهر و نوع آنها نسبت به آنچه در گذشته بوده، تغییر پیدا کرده و در قالبهای امروزی قرار گرفته و حتی در مواردی با نظرات شیک و با بسته بندی زیبا و در ظاهر به اسم دفاع از حقوق زنان عرضه میشود.
در بیان این نکات توجه به یک نکته بسیار ضروری به نظر میرسد و آن اینکه بررسی و بیان موضوعات مرتبط با زنان و ظلمهایی که در حق آنان روا دانسته میشود به هیچ وجه به معنای مرد ستیزی مطلق و یا اینکه مردان در شرایط بسیار ایده آل به سر میبرند، نیست، با وجود اینکه مردان از وضعیت مطلوبتری نسبت به زنان برخوردار هستند، اما همچنان با مشکلات مختص به خود نیز دست و پنجه نرم میکنند.
با نگاهی ساده به جامعه پیرامون خود براحتی میتوان نمونههایی را مشاهده کرد که در آن حقوق ابتدایی از زنان بعنوان یک انسان سلب شده است. افراد بسیاری در کشور وجود دارند که خواستار رسیدگی به وضعیت زنان در تدوین و اجرای قوانین بوده و بر این باورند که حقوق زنان در بسیاری از موارد مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفته است.
مهریه یکی از مواردی است که اخیرا بسیار مورد توجه قرار گرفته، در سطح قوه قضائیه بررسی شده و تصویب قانونهای جدیدی مطرح است؛ البته عده بسیاری ازجمله فعالان حقوق زنان باتوجه به فراهم نبودن زیرساختها، رویکردهای جدید را علیه زنان و به نفع مردان میدانند.
تجاوز یکی دیگر از موارد ضروری در ارتباط با زنان است که مطرح کردن و پیگیری آن باتوجه به عواملی از جمله عدم شناخت زنان از حقوق خود، نبود آموزش لازم و کافی در سیستم آموزشی و کاری، فرهنگ و نگرش موجود در جامعه و همیشه مقصر دانستن زنان، ترس از بی آبرویی و برچسب خوردن مسکوت باقی میماند. گرچه در سالهای اخیر فعالیتهایی در این راستا صورت گرفته و آگاهیهایی به وجود آمده است، اما با این همه هنوز هم خلاءهایی در قانون وجود دارد که راه را برای زنانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، سخت میکند.
جامعه نیز عموما به زنانی که مورد تجاوز قرار میگیرند به چشم مجرم و یا مقصر نگاه میکند و آنان را مواخذه میکند و در مواردی این افراد از جامعه و حتی از خانواده طرد میشوند.
نگاه جانبدارانه به مردان در برخی قوانین
موضوعاتی همچون مهریه، حق حضانت فرزندان، تمکین کردن، اجازه خروج از کشور، حق تحصیل و داشتن شغل از مواردی هستند که در قانون و نگاه عمومی جامعه مطرح بوده و از اسلام نیز به عنوان پشتوانه خود استفاده میکند. این دسته از امور به اجازه زوج منوط شده و درواقع به نوعی در اولیت و برتری قرار میگیرد که به نظر میرسد طبق آن اصل اساسی آزادگی و تمامیت فردی که اتفاقا در اسلام مورد تاکید فراوان قرار دارد، نقض میشود.
شاید این نوع قوانین به برداشت اشتباه از اصول دینی و عدم تفسیر و انطباق آنها متناسب با زمان مرتبط باشد، شاید هم دیدگاهها و گرایشهای خاص سیاسی و یا عللی خارج از اصل موضوع در آن دخیل باشد که اکنون نمیتوان درباره آن با قاطعیت سخن گفت.
با بررسی اصول اصلی اسلام با استفاده از متون معتبر، به نظر نمیرسد دینی که برای آزادگی افراد اهمیت بالایی قائل بوده و زنان در نگاه در باور دینی از جایگاه اجتماعی، اقتصادی، علمی و... بالایی برخوردارند، مُهر تاییدی بر تضییع حقوق زنان توسط مردان بزند.
موضوع افزایش جمعیت که اخیرا در مجلس مطرح شد نیز از جمله مواردی است که فعالان حقوق زنان آن را مغایر با حقوق زن و سلب کننده آزادی او میدانند؛ چرا که در آن اختیار و آزادی افراد بهویژه بانوان در فرزندآوری و استفاده از روشهای مختلف پیشگیری از بارداری گرفته شده است.
استفاده از دوچرخه و موتورسیکلت و یا حضور در استادیومهای ورزشی هم از دیگر مواردی است که به عنوان حقوق اولیه از زنان سلب شده و اعتراضات مستمری را سبب شده است. این موارد همواره به دلایل مختلف برای زنان ممنوع اعلام شده و البته در برابر اعتراضهای به حق زنان در این باره، پاسخ منطقی و قابل قبولی ارائه نشده است. الزام به رعایت حجاب نیز از موضوعهایی است که همواره مورد انتقادهای مختلفی در جامعه قرار گرفته و بهنوعی صحبت از آن امروز از جمله خطوط قرمز در کشور به شمار میرود.
در مجموع میتوان گفت در برابر ممنوعیتها و محدودیتهایی که برای بانوان رقم خورده از دلایل کلی همچون مغایرت آن مورد در اسلام، جلب توجه، مهارت کم بانوان، روحیه متفاوت زنان و مردان، متناقض بودن با ذات نقشی که برای بانوان تعریف شده و منافی بودن با قوانین استفاده میشود و زنانی که به وضع موجود اعتراض میکنند و خواستار احقاق حقوق خود هستند با برچسبهایی چون هنجارشکن، غرب زده، فردی که اولویتهای کشور را در نظر نمیگیرد و دشمن شاد کن مورد اتهام قرار می گیرند.
باید بر این نکته تاکید کرد که سلب حقوق اولیه انسانی از زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه بشری برآمده از نوعی اندیشه بنیادگرایانه است و تفکرات بنیادگرایی در انواع آن همیشه زنگ خطری برای جوامع انسانی است که باید مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا ممکن است هزینه ها و پی آمدهای زیادی را به دنبال داشته باشد.
بهبود این وضعیت، مطالبه و عزمی عمومی را میطلبد. از این رو، لازم است تمام آحاد جامعه نسبت به افزایش آگاهی در این زمینه تلاش کنند و پس از آموختن نسبت به انتشار آن اقدام کنند تا آگاهی جمعی ایجاد شود. اصلاح قوانین در مجلس شورای اسلامی؛ نظارت بر اجرای دقیق و صحیح آن و همچنین اصلاح نگاههای اجتماعی و فرهنگی موجود از جمله محورهایی است که باید مورد توجه قرار گیرد و در تحقق این موارد نیز آگاهی جمعی نقش مهمی ایفا میکند.