برای گذار به دموکراسی شناخت نظام سیاسی مستقر و ویژگیهای آن ضرورتی انکارناپذیر محسوب میشود. جامعه شناسان سیاسی در گونه شناسی رژیمهای غیردموکراتیک آنها را به اقتدارگرایی، توتالیتاریانیسم و سلطانیسم تقسیم میکنند.
برای گذار به دموکراسی شناخت نظام سیاسی مستقر و ویژگیهای آن ضرورتی انکارناپذیر محسوب میشود. جامعه شناسان سیاسی در گونه شناسی رژیمهای غیردموکراتیک آنها را به اقتدارگرایی، توتالیتاریانیسم و سلطانیسم تقسیم میکنند.
یادداشت تیتر قزوین| مهران صولتی، فعال علوم اجتماعی و تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی در یادداشتی درباره گذار به دمکراسی نوشت: برای گذار به دموکراسی شناخت نظام سیاسی مستقر و ویژگیهای آن ضرورتی انکارناپذیر محسوب میشود. جامعه شناسان سیاسی در گونه شناسی رژیمهای غیردموکراتیک آنها را به اقتدارگرایی، توتالیتاریانیسم و سلطانیسم تقسیم میکنند.
اقتدارگرایی: در این نوع از نظامهای سیاسی با تکثر سیاسی محدود و غیر پاسخگو و در عوض با تکثر اجتماعی و اقتصادی گسترده مواجه هستیم. اغلب فضایی برای مخالفت در حد متوسط وجود دارد. ایدئولوژی راهنما همراه با جزئیات ندارند اما کارگزاران دارای ذهنیت خاصی هستند. بسیج سیاسی به جز همان برهه پیدایش شان ندارند. در این نظامها معمولا رهبری در دست یک شخص یا گروه است که در محدودهای مبهم اما کاملا پیش بینی پذیر اعمال قدرت میکند. چین امروز نمونه یک رژیم اقتدارگراست.
توتالیتاریانیسم: در این نوع از رژیمهای سیاسی هیچ گونه تکثر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی وجود ندارد و معمولا یک حزب فراگیر اداره کشور را در دست دارد. توده مردم به یک ایدئولوژی راهنما و دارای جزییات که نوید یک آرمانشهر قابل دسترس را میدهد متعهد هستند. نوعی بسیج گسترده سیاسی به تناسب موقعیتهای مختلف انجام میشود و رهبران اغلب کاریزماتیک مدیریت جامعه را در دست دارند. کره شمالی نمونه یک رژیم توتالیتر است.
سلطانیسم: در این نوع از نظامهای سیاسی تکثر اقتصادی و اجتماعی کاملا از بین نمیرود اما در معرض مداخلات پیش بینی ناپذیر و مستبدانه است. حاکمیت قانون وجود ندارد و شواهد زیادی از مداخله در حوزه خصوصی وجود دارد. تصمیمات شدیدا شخصی و خودسرانه اتخاذ میشود. کارگزاران رهبر از نزدیکان او، و موقعیت شان به درجه اطاعت پذیری شان بستگی دارد. اغلب نهادهای سیاسی صوری و تشریفاتی بوده و بیش از تابعیت نسبت به یک ایدئولوژی همراه با جزئیات، پیرو منویات شخص رهبر هستند. روسیه دوران پوتین نمونه آشکار این رژیم است.
گذار به دموکراسی چگونه انجام میشود
اقتدارگرایی: در گونههایی از این رژیم سیاسی اگر ساخت قدرت شکاف خورده و تندروها و میانه روها همزمان در آن حضور داشته باشند میتوان با شرایطی نسبت به گذار به دموکراسی امیدوار بود؛ نخست این که میانه روهای حاضر در قدرت از استقلال کافی برای مذاکره با اپوزیسیون برخوردار باشند و دوم آن که میانه روهای اپوزیسیون هم از قدرت سازمانی و مقبولیت کافی در میان مخالفان بهرهمند باشند.
توتالیتاریانیسم: در این رژیم سیاسی نه تنها در ساخت قدرت میانه رویی حضور ندارد بلکه اپوزیسیون هم بسیار کوچک و زیر زمینی میباشد بنابراین گذار به دموکراسی از مسیر مذاکره بین میانهروهای حاضر در حکومت و اپوزیسیون منتفی است. به نظر میرسد در این حکومتها تنها شکست در یک جنگ آن هم از سوی یک دولت دموکراتیک بتواند زمینه برگزاری یک انتخابات آزاد و گذار به دموکراسی را فراهم آورد، مانند شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم.
سلطانیسم: در این رژیم سیاسی از آن جا که قدرت به شدت شخصی شده است فرصتهایی برای گذار به دموکراسی ایجاد میشود، به این ترتیب که اگر سلطان سرنگون شود به احتمال زیاد رژیم سقوط میکند. همچنین از آن جایی که ماهیت این نوع از نظامها مجالی برای سازماندهی اپوزیسیون دموکراتیک فراهم نمیآورد، به جز مرگ سلطان در اثر عوامل طبیعی، جنبشهای تودهای و سریع جامعه مدنی هم میتوانند در تغییر رژیم موثر باشند.
انتهای پیام/