صبح روز کودتای سیاه (سوم اسفند 1299) شمار زیادی از چهرههای سیاسی به دستور سیدضیاء که حالا به رییسالوزرایی رسیده بود؛ دستگیر میشوند، مدرس در میان بازداشتشدگان است. مدرس چند روز در قزاقخانه قدیم زندانی است و سپس به قزوین تبعید میشود و تا پایان دولت سید ضیاء در تبعید باقی میماند.
صبح روز کودتای سیاه (سوم اسفند 1299) شمار زیادی از چهرههای سیاسی به دستور سیدضیاء که حالا به رییسالوزرایی رسیده بود؛ دستگیر میشوند، مدرس در میان بازداشتشدگان است. مدرس چند روز در قزاقخانه قدیم زندانی است و سپس به قزوین تبعید میشود و تا پایان دولت سید ضیاء در تبعید باقی میماند.
گزارش نشریه تقاطع شماره 21| با وقوع کودتای سوم اسفند 1299 خورشیدی و بهقدرت رسیدن سید ضیاءالدین طباطبایی به عنوان رییسالوزرا (نخستوزیر)، تحولات سریع و شتابزدهای در کشور رخ داد؛ دستگیری شماری از رجال و شخصیتهای سیاسی و انتقال برخی از آنان از جمله آیتا.. مدرس به زندان قزوین از جمله این رخدادها بود.
سیدحسن قمشهای اسفهای مشهور به «مدرس» در سال 1287 قمری برابر با 1249 خورشیدی در خانوادهای از سادات طباطبایی ساکن سرابه از توابع زواره اردستان به دنیا آمد. پدرش سید اسماعیل واعظی نام آشنا بود و از این راه تامین معاش میکرد و پدر بزرگش میرعبدالباقی مردی زاهد و عابد بود که سالها قبل در قمشه سکونت داشت. سید حسن در شش سالگی با پدر و جدش به قمشه رفت و 10 سال در آن شهر مقدمات عربی و فارسی را آموخت. گفته میشود که میرعبدالباقی نقش موثری در شکلگیری شخصیت مدرس داشت، او در سال 1262 درگذشت.
مدرس نوجوان در 1264 برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و در 1267 به امر پدرش ازدواج کرد و حدود سیزده سال در اصفهان علوم دینی را نزد علمایی چون عبدالعلی هرندی، آخوند کاشی، جهانگیرخان قشقایی، شیخ مرتضیریزی و سید محمد باقر درچهای فرا گرفت.
مدرس جوان که در اصفهان نزدیک به سی استاد برجسته را درک کرده بود، در 1270 راهی بینالنهرین (عراق) شد و در سامره نزد آیتا.. حاج میرزا حسن شیرازی رفت و بعد از یک سال به نجف اشرف رفت و نزد علمای نامداری چون ملامحمد کاظم خراسانی و سیدمحمد کاظم یزدی به تحصیل پرداخت و در روزهای پایانی هفته نیز برای امرار معاش کار گل میکرد.
بازگشت از عراق پس از اخذ درجه اجتهاد
مدرس پس از اخذ درجه اجتهاد در 1278 به ایران بازگشت و در مدرسه جده کوچک فقه و اصول و در مدرسه جده بزرگ اصفهان منطق و شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری تدریس میکرد، ضمن آنکه همچنان بهطور ناشناس روزهایی را کارگری میکرد. از شاگردان مدرس در این مدرسه میتوان به سید علی اصغر سدهی، صدر کوهپایی، شیخ محمود مفید، شیخ محمد باقر نجفی، محمد باقر الفت و... یاد کرد. تخلص مدرس از همین زمان بر نام او ماند.
او همچنین آثار فقهی فراوانی نگاشته است که از آن میان میتوان به تعلیقه بر کفایه الاصول آخوند خراسانی، رسائل الفقهیه، رسالهای در ترتب (در علم اصول فقه)، رسالهای در شرط متاخر (در اصول)، رسالهای در عقود و ایقاعات، رسالهای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه، کتاب حجیهالظن (در اصول)، شرح رسائل شیخ مرتضی انصاری، شرح رسائل علامه شیخ مرتضیریزی، حاشیه بر کتاب النکاح شیخ محمدرضا نجفی مسجدشاهی، دوره تقریرات اصول میرزای شیرازی، رسالهای در شرط امام و مأموم، کتابی در باب استصحاب (در علم اصول)، کتاب احوال الظن فی اصول الدین یاد کرد. (1)
ورود مدرس به مجلس شورای ملی در سال 1289 در دومین دوره این مجلس و پس از درخواست علمای نجف مثل ملامحمد کاظم خراسانی و ملاعبداله مازندرانی مبنی بر نظارت بر مصوبات مجلس صورت میگیرد. مدرس از میان چهرههایی چون حاج امام جمعه خوئی، حاج سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقا نوراله اصفهانی به عنوان نفر اول از پنج مجتهد به مجلس راه مییابد. او پس از عزیمت به تهران علاوه بر حضور در مجلس در مدرسه سپهسالار به تدریس فقه و اصول نیز میپردازد و در نظام یافتن ترتیبات آموزشی این مدرسه نقش موثری دارد.
حضور جدی در مجلس دوم شورای ملی
عمر مجلس دوم کوتاه است، اما مدرس در همین فاصله نیز حضوری جدی در مجلس دارد و درباره مصوبات مجلس در موافقت و مخالفت سخنرانی میکند. برای مثال در جلسه 215 دوره دوم مجلس روز 23 شهریور درباره منع تریاک کشیدن سخنرانی کرد یا در جلسه 210 پیرامون تشکیل قشون ایراد خطابه کرد یا در جلسه 217 خطابهای درباره ورود علم به مملکت ایران ایراد کرد که از خطابههای خوب او به شمار میرود و در جلسه 228 درباره تشکیل مدارس از طرف وزارت معارف و اوقاف صحبت کرد. با این همه مجلس دوم به دلیل پاسخ منفی مجلس به اولتیماتوم روسیه منحل شد. مدرس مخالف سر سخت اولتیماتوم بود و برای مثال در جلسه 321 مجلس به اولتیماتوم اعتراض کرد.
بعد از انحلال مجلس، دولت نمیخواست انتخابات دوره سوم را برگزار کند، اما برای این اقدام نیازمند تصویب مجلس بود. به همین دلیل مجلس مشاوره عالی از دوره اول و دوم را در تاریخ 11 ذیحجه 1331 تشکیل داد. مدرس بهشدت با تصمیم دولت مخالفت کرد. ملک الشعرای بهار در جلد نخست تاریخ احزاب سیاسی در این باب مینویسد: «سید حسن مدرس نطقی کرد که مجلس به آن بزرگی به هم خورد و نطق به هواداری قانون اساسی و بر ضد خیال ناصرالملک بود. مرحوم سپهسالار تنکابنی در مجلس به مدرس حمله کرد و مدرسه به تعرض از مجلس برخاست و مجلس تق و لق شد و خواستند او را توقیف کنند، میسر نشد. از این روز شهرت مدرس شروع و در انتخابات تهران وکیل شد و وارد مجلس سوم گردید.»
در مجلس سوم بود که مبارزه مدرس با قرارداد 1919 آغاز شد و مخالفتهای گسترده با قرارداد البته به لغو آن انجامید. در همین زمان است که کودتای 1299 صورت میگیرد، اقدامی که دو چهره اصلی در آن نقش دارند، سید ضیاءالدین طباطبایی روزنامهنگار و رضاخان میرپنج فرمانده نظامیان قزاق. صبح روز کودتای سیاه (سوم اسفند 1299) شمار زیادی از چهرههای سیاسی به دستور سیدضیاء که حالا به رییسالوزرایی رسیده بود؛ دستگیر میشوند.
کودتای سوم اسفند و دستگیری مدرس
مدرس در میان بازداشتشدگان است. مدرس چند روز در قزاقخانه قدیم زندانی است و سپس به قزوین تبعید میشود و تا پایان دولت سید ضیاء در تبعید باقی میماند. مسعود انصاری درباره دوره زندان مدرس چنین میگوید: «آقای مدرس پیغام داد که کریم آقا بیاید. پس از آنکه سروان کریم آقا (بوذرجمهری) آمد، مدرس به او گفت: آیا ممکن است پیغام مرا به بنیعمم برسانی؟ کریمآقا میپرسد کدام بنی عمتان؟ آقای مدرس میگوید: به سید ضیاءالدین از قول من سلام برسان و بگو حق تو این بود به محض اینکه ما را گرفتی همه را بکشی و بهدار بزنی حالا که این کار را نکردی دیگر هیچ کاری نمیتوانی بکنی و خودت را خسته میکنی. فرمانفرما و نصرت الدوله و عدهیی دیگر به صدا در میآیند که آقا این چه پیغامی است؟ چرا سرود یادش میدهی؟ آقای مدرس میگوید: مطمئن باشید دیگر سید ضیاءالدین هیچ کاری نمیتواند بکند خیالتان به کلی آسوده باشد». (2)
با وقوع کودتا، مدرس در همان لحظات اول دستگیر و روانه زندان گردید. موقعی که او را از خانه به تبعیدگاه قزوین میبردند به درخت زردآلویی که در باغچه خانهاش بود اشاره کرد و به فرزندش گفت نگران من نباشید، با شکفتن این شکوفهها بازمیگردم.(3)
روایت حسین مکی در تاریخ بیست ساله ایران از وقوع کودتا در تهران و دستگیری تعداد زیادی از رجال کشور، روایتی دقیقتر و جامعتر است: «پس از کودتا از طرف میرپنج رضاخان اعلامیهای در 9 ماده تحت عنوان «حکم میکنم» صادر و توسط قزاقان به در و دیوار شهر تهران چسبانده شد. در آستانه کودتا، سیدضیاءالدین طباطبایی فهرستی از اسامی دهها تن از رجال کشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام کودتا دستگیر و زندانی شوند. بدین ترتیب مدت کوتاهی پس از کودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم اسفند 1299 دستگیری گروهی از اعیان و اشراف، متنفذین، آزادیخواهان و برخی علمای مخالف آغاز شد و طی حدود شش روز قریب به هفتاد تن از رجال دستگیر و زندانی شدند.
در میان دستگیرشدگان اسامی افراد زیر بهچشم میخورد: سیدحسن مدرس، احمد قوام، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرتالدوله، عینالدوله،سعدالدوله،سهامالدوله، حشمتالدوله، قوامالدوله،مجدالدوله،ممتازالدوله، محتشمالسلطنه، نصیرالسلطنه، مشارالسلطنه، وثوقالسلطنه، ممتازالملک، لسانالملک، یمینالملک، سردار رشید، سردار معتضد، سرهنگ گیگو، امیرنظام، کلهر، میرزا یانس، محمدقلی سهرابزاده، اسعد سهرابزاده، سیدمحمد اسلامبولچی، محمد ولیخان تنکابنی، سالار لشکر، شیخ محمدحسین یزدی، شیخ محمدحسین استرآبادی، آقاضیاء و سیدمحمد تدین.
تبعید مدرس به قزوین و انتقال او به زندان
بسیاری از بازداشت شدگان را وعده دادند که در قبال پرداخت مبالغی هنگفت آزادی خود را باز خواهند یافت. با این احوال قریب به اتفاق محبوسین از پرداخت پول خودداری کردند. گروهی دیگر از بازداشت شدگان را برای جلوگیری و پیشگیری از مخالفت آنان با کابینه کودتا دستگیر کرده بودند. چنانکه طی یکماهه نخست عمر دولت کودتا در اعتراض به واقعه مذکور دهها تن دیگر نیز به خاطر مخالفت با اوضاع پیشآمده راهی زندان شدند. علی دشتی، فرخی یزدی، لسانالسلطنه مؤدب همایون، میرزا قوام، میرزاهاشم آشتیانی، سیدغلامحسین خان، دکتر مشعوف، حاج محمدحسین معینالرعایا، رهنما مدیر روزنامه رهنما، فدایی، عباسخان رأفت، یاور اکبر میرزاباشی، ملکالشعرا بهار و سردار معظم خراسانی از دیگر دستگیرشدگان آن روزگار بودند.
در فاصله کمتر از دو ماهی که از عمر کودتا میگذشت تمام زندانها و بازداشتگاههای تهران مملو از زندانیان شد تا جایی که مجبور شدند عدهای از محبوسین را به شهرها و مناطق دیگری تبعید کنند. چنانکه سیدحسن مدرس به قزوین تبعید و در آن شهر زندانی شد.(4)
احمد شاه قاجار که به زور حکم ریاست وزرایی سید ضیاء الدین را امضا کرده بود با رفتار خودسرانه او به سختی مخالف بود و از این رو برای نجات جان رجال و آزادیخواهان به رضاخان روی خوشی نشان داد و به او دستور داد از فاجعهای که سید ضیاء الدین قصد انجام آن را داشت جلوگیری کند. رضاخان نیز صلاح خویش را برای کسب قدرت مطلقه و هماندیشگی با اربابان خود و اینکه با این عمل خود را به احمدشاه نزدیک و سید ضیاء را از میدان خارج نماید تا به هدف اصلی اجرای سیاستهای انگلیس که با «طرح تمرکز قدرت» بعدها در تاریخ شناخته شد، نزدیک کند. به این صورت دوران ریاست وزرایی سید ضیاء بیش از 90 روز دوام نیاورد و فرمان عزل او از طرف احمد شاه صادر و از ایران اخراج شد. با سقوط کابینه سید ضیاء، زندانیان و از جمله مدرس آزاد شدند و دوران قدرتطلبی رضاخان رسما آغاز شد.(5)
خاطره عین السلطنه از تبعید مدرس به قزوین
شاهزاده قهرمان میرزا عینالسلطنه در خاطرات 14 رجب 1339 قمری برابر با 4 فروردین 1300 خورشیدی خود درباره دیدار خود با حاکم نظامی قزوین و زندانیان انتقال یاقته به این شهر در پی کودتا مینویسد: «باتفاق آقای رفعتالسلطان و اسماعیلخان دیدن حکومت [حاکم] نظامی آقای کلنل دکتر منوچهرخان رفتیم. شب عید از عمارت چهلستون به خانه سردار مفخم رفته، خانه شاهزاده عدل الممالک را هم جبرا تصرف و تمام محبوسین را هم آنجا فرستاده. آن عمارت چهلستون و باغ و اداره اوقاف و کارگزاری، اندرون حکومتی، عمارت نادری تمام به اداره ژاندارمری برگزار شد که عده باطلیان را کامل و رژیمان [هنگ] نمره 5 تشکیل داده شد.
حکومت [حاکم] تنها در اطاق کابینه سردار پشت میز تحریر جلوس کرده بود، تعارفات عید به عمل آمد؛ چایی صرف شد... تمام مبل و اسباب و فرش اطاقها مال سردار است و گفته بود چون صاحب این خانه اولاد ندارد، خوب است دولت برای اداره حکومت ضبط کند. از عده محبوسین طهران، آقای مدرس قمشهای، آقا شیخ حسین یزدی و نصیرالسلطنه پسر آقای محتشمالسلطنه را قزوین آورده اند، تتمه در قزاق خانه و نظمیه طهران توقیف هستند.»(6)
آیتا.. مدرس همانگونه که پیشبینی کرده بود با شکفتن شکوفهها بازمیگردد؛ با سقوط کابینه سیاه 93 روزه سیدضیاء، دوران تبعید و زندانش در قزوین به سر آمد و او در حالی که با گاری پست به قزوین تبعید شده بود و در زندان قزوین با بسیاری از آزادیخواهان دستگیر شده، محبوس بود با عزت و احترام فراوان به تهران بازگشت.(7)
22 سال پس از این رخداد، سیدضیاء که با اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در جریان جنگ جهانی دوم و سقوط و تبعید رضا شاه پهلوی در هفتم مهر 1322 با هدایت سازمانهای انگلیسی به ایران وارد شد و توانست در جریان رقابت های انتخاباتی مجلس چهاردهم به عنوان نماینده مردم یزد وار پارلمان شود.
در جریان مخالفت دکتر محمد مصدق با اعتبارنامه وی، سیدضیاء کوشید اتهامهای وارده به خود را پاسخ دهد؛ از جمله این اتهامها، دستگیری، تبعید و زندانی کردن شمار زیادی از رجال مملکت بود.
سید ضیاء و ادعای آزاد بودن مدرس
وی در اظهاراتش در این باره می گوید: «بین محبوسین هم آنهائی که محبوس بودند عرض نکردم که خائن بودند؛ عرض نکردم بیشرف بودند؛ عرض نکردم بد بودند؛ عرض نکردم خوب بودند. بنده آنها را محاکمه نکرده بودم و کسی را که محاکمه نکرده بودم نمیتوانم دربارهشان قضاوت کنم و فقط عرض کردم که یک نفر رییسالوزرا در سال 1299 که قانون مجازات عمومی در این مملکت وضع نشده بود و حبس کردن مردم این مملکت برای وزیر و کدخدا و حاکم یک امر عادی بود بنده نظر به مسئولیت خودم مقتضی دیدم که یک عده را که کارهای مملکت را فلج میکردند تحت نظر قرار بدهم، ولی البته بنده روزی که آنها را تحت نظر قرا دادم یک عدهای را بنده اینطور کردم و اقرار هم میکنم پیش از این که رئیسالوزراء بشوم این کار را کردم با اینکه اعلیحضرت پهلوی سردار سپه اینجا نیست از جوانمردی من دور است که او را متهم کنم و بگویم او کرد؛ خیر بنده کردم.
یک عده را من اسم بردم و یک عده را گفتم هر کسی را که خودتان تصور میکنید؛ بگیرید و یک عده را خودتان آزاد بکنید از جمله مرحوم سردار معظم که یکماه و نیم بعد از کودتا بدون اطلاع من ایشان را تحت نظر قرار دادند پس از آن بنده مقتضی دانستم که ایشان را بگویم تشریف ببرند به قم برای زیارت. (در همین لحظه دکتر مصدق نام مدرس را ذکر میکند) همان مدرس مرحوم تشریف بردند به قزوین. در قزوین آزاد بودند؛ از اهالی قزوین تحقیق کنید با کمال آزادی آنجا بودند. بنده کسی را حبس نکردم، ولی همان مدرس را کشتند و شما حرف نزدید؛ دیگران را کشتند شما استیضاح نکردید...».(8)
هفت سال پس از آزادی مدرس از تبعیدگاه قزوین، او همچنان به مبارزاتش علیه استبداد و مشخصا رضا شاه ادامه داد تا اینکه، شامگاه 16 مهر 1307 سرتیپ درگاهی، رییس کل شهربانی و همراهانش به منزل مدرس هجوم بردند و وی را ابتدا به یکی از روستاهای اطراف مشهد و سپس به شهر دورافتاده خواف تبعید کردند.
آیت ا.. مدرس در خواف در قلعهای نظامی زندانی شد و تحت نظر شدید مأموران امنیتی قرار گرفت و ممنوعالملاقات شد. دوران تبعید او بیشتر از نه سال طول کشید و دست آخر، در غروب 26 رمضان سال 1357ق برابر با 10 آذر سال 1316خورشیدی سه مأمور نزد مدرس آمدند و چای سمی را به اجبار به او خوراندند. ماموران که دیدند خبری از اثر سم نیست، عمامه سید را هنگام نماز از سرش برداشتند، برگردنش انداختند و او را خفه کردند.(9)
پی نوشت:
1- گذری بر زندگی سیاسی سید حسن مدرس در سالروز تبعید؛ مجید بیگلر، مقاله، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی.
2- همان.
3- زندگینامه آیتا.. سید حسن مدرس، غلامرضا گلى زواره، مقاله.
4- تاریخ بیست ساله ایران. حسین مکی. نشر ناشر. 1363 تهران.
5- مجله اینترنتی فارس پلاس، 10 آذر 1393.
6- سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، دکتر پرویز ورجاوند، تهران، نشر نی، 1377، ج 3، ص 2232.
7- آیتا.. سیدحسن مدرس، زندگی و مبارزات، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. بازبینیشده در 8 آذر 1384.
8- مشروح مذاکرات مجلس چهاردهم شورای ملی، 16 اسفند 1322 نشست 3 راجع به استوارنامه سیدضیاءالدین طباطبائی.
9- فعالیتهای سیاسی اجتماعی آیتا.. سید حسن مدرس، اصغر محمدی، مطالعات انقلاب اسلامی 1386 شماره 9 و 10.
انتهای پیام/