محمدرضا باهنر، فعال سیاسی اصو.لگرا گفت: عضی از اصول قانون اساسی لایتغیر و غیرقابل تجدید است. مثل اصولی که متضمن جمهوریت و اسلامیت نظام است، ولی بقیه اصول میتواند اصلاح شود و باید در آنها اصلاح و تجدیدنظر بشود؛ من از این به «جمهوری دوم» تعبیر میکنم.
محمدرضا باهنر، فعال سیاسی اصو.لگرا گفت: عضی از اصول قانون اساسی لایتغیر و غیرقابل تجدید است. مثل اصولی که متضمن جمهوریت و اسلامیت نظام است، ولی بقیه اصول میتواند اصلاح شود و باید در آنها اصلاح و تجدیدنظر بشود؛ من از این به «جمهوری دوم» تعبیر میکنم.
گفتوگوی تفصیلی نشریه تقاطع شماره 21 | «محمدرضا باهنر» از جمله سیاستمداران اصولگرا است که در سال 1331 در کرمان متولد شده و برادر شهید محمدجواد باهنر دومین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران است که در جریان بمبگذاری دفتر نخستوزیری در هشتم شهریور 1360 بهشهادت رسید. او دانشآموخته مهندسی معماری از دانشگاه علم و صنعت تهران است و از دانشگاه علامه طباطبایی مدرک کارشناسی ارشد برنامهریزی اقتصادی دریافت کرده است.
باهنر، 7 دوره نماینده مجلس شورای اسلامی بوده؛ در دوره دوم و هفتم به عنوان نماینده مردم کرمان، و در دوره سوم، چهارم، پنجم، هشتم و نهم به عنوان نماینده مردم تهران در این مجلس حضور داشته است. از دیگر سوابق او میتوان به عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، دبیرکلی جامعه اسلامی مهندسین، نایب رییسی جبهه پیروان خط امام و رهبری، موسس و عضو شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام اشاره کرد.
مواضع سیاسی این فعال سیاسی اصولگرا، صریح اما گاهی با آنچه بخش مهمی از اصولگرایان بر آن اتفاقنظر دارند، متفاوت است. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است که با محمدرضا باهنر انجام شده و او در آن، با ضروری خواندن رسیدگی به اعتراضات قانونی در وقایع چند ماه اخیر، بر اصلاح برخی از اصول قانون اساسی و ساختارهای نظام جمهوری اسلامی تاکید کرده است.
آقای باهنر شما از جمله فعالان سیاسی اصولگرا هستید که در چند ماه اخیر تاکید کردید باید اصلاحاتی در کشور انجام شود و گفتید این ناآرامیها که آرام شد، اعتراضات مردم و گلههایی که دارند را فراموش نکنیم، ولی ظاهرا بازهم داریم به سمت فضایی میرویم که گلههای مردم دارد فراموش میشود؟
اینها هشدارهای خیلی خوبی برای ما است؛ به شرط اینکه بصیر باشیم؛ به شرط اینکه فکر و تدبیر کنیم. داستانی که این روزها شاهدش بودیم، از آن بدترش را بعد از انقلاب دیدهایم و کم هم نبوده است؛ اینگونه دورانهای سخت را نظام اسلامی گذرانده است؛ تا همین مسائل اخیر. بالاخره در سالهای 87، 88، 96 و سال 98 مشابه این را داشتیم.
اما من قبول دارم این اتفاقی که یکدفعه افتاد، هم از نظر سطح وسیعتر بود و هم از نظر عمق، عمیقتر و هم مدتش طولانیتر بود. به تعبیر مقام معظم رهبری، بالاخره اینها در گذشته هربار از یک واژه استفاده میکردند؛ یا حمله نظامی بود یا محاصره اقتصادی و یا جنگ رسانهای؛ اما این دفعه یک جنگ ترکیبی علیه ما شروع کردند و همه هم متحد شدند؛ یعنی ما شاهد بسیج حکومتهای اروپایی و آمریکا و صهیونیسم، رسانههای بینالمللی و حتی بعضی از مجامع بینالمللی و بعضی از ایرانیهای مقیم خارج از کشور و برخی سلبریتیها بودیم.
من واقعاً یادم نمیآید که بعد از انقلاب چنین انسجامی علیه ما در نظام بینالملل به وجود آمده باشد که رو هم بازی کنند. زمان صدام خیلی از اینها به صدام کمک میکردند و پول میدادند؛ ریال و دلار و درهم میدادند. آواکس میدادند، ولی دیگر افتخار نمیکردند؛ میگفتند نه ما اهل صلح هستیم. تجاوز را محکوم میکنیم و ظاهر قضیه را حفظ میکردند. اما الان دیگر ظاهر قضیه را هم حفظ نمیکنند!
یعنی به یک نقطه استیصال رسیدهاند. چون میبینند هر ترفندی که زدند، ایران به طریقی توانست یا دور بزند یا از روی دیوارش بپرد و هر طور بوده از یک راهی بالاخره مشکل را حل کرده است. نمیگویم ایران خیلی گل و بلبل شده اما هر کاری که آنها کردند، ملت ایران یک مقاومت بهجایی از خودش نشان داد. خب اما اینها الان یک جنگ ترکیبی را شروع کردند و همه متحد شدهاند و رو هم دارند بازی میکنند. خب این دلیلش چیست؟
این دلایل مختلفی میتواند داشته باشد. خب اینها بالاخره یکسری علائمی را دریافت میکنند. مثلا موقع حضور مردم در انتخابات، اینطور برداشت میکنند که یواش یواش دارد حضور مردم کمتر میشود و فکر میکنند سرمایه اجتماعی حکومت ایران دارد ضعیف میشود و کاهش پیدا میکند. ما راهپیمایی هم داریم؛ 13آبان، 9 دی یا 22 بهمن. ما از حیث حضور مردم تردید نداریم؛ اما جایی که شمارش میشود، عدد شرکت مردم در انتخابات است. انتخابات ریاست جمهوری ما در سال گذشته به قول آقای هواشناسی، رکورد کمینه را زد و 48 درصد ملت شرکت کردند. ما این میزان مشارکت 48 درصدی را در انتخاباتهای دیگری داشتیم، ولی در ریاست جمهوری نداشتیم.
خب اینها را باید ببینیم دلیلش چیست؟ ماجرای بد شدن حال خانم مهسا امینی و اینکه جانش را از دست داد که حضرت آقا هم فرمودند ما هم از واقع قضیه ناراحت شدیم، اما این دلیل اصلی وقایع اخیر نبود؛ این یک جرقه بود. یک سری نارضایتیها، ناکارآمدیها و مسائل دیگری در داخل کشور وجود دارد در ساحت اقتصاد و سیاست و حتی فرهنگ و دیپلماسی و اشکالاتی وجود دارد؛ این اشکالات را ما کشف و درک کنیم و آنها را بفهمیم و حل کنیم. نقشه راه داشته باشیم. برویم به دنبال راه حل آنها باشیم.
داستان این اغتشاشات هم که متفاوت از بقیه بود، اما یکی از بیهنریهای ما این است که وقتی اغتشاش ساکت میشود، فکر میکنیم مساله حل شده است در حالی که مساله حل نشده، مساله موقتاً تمام شده است. باید ببینیم آن نارضایتیهایی که در داخل کشور هست، چیست که باعث این حرفها و این اعتراضات شد. حتی آنهایی که در راهپیماییهایی به نفع نظام شرکت میکنند، در 13 آبان و نماز جمعه، اگر پای درد دل اینها بنشینیم گلایههایی دارند؛ گلایه از رئیس جمهور، از نماینده مجلس، از من، از آقای امام جمعه.
تصور میکنید چه راهکارهایی میتواند ما را از این وضعیت به دوران همدلی و وفاق سوق دهد؛ ضمن آنکه صدای مردم هم شنیده شود و به اعتراضهای آنان نیز توجه و رسیدگی شود؟
برای اینکه از این مسائل به راحتی عبور نکنیم و تدبیری برای حل آنها داشته باشیم، من 3 پیشنهاد میان مدت و کوتاهمدت و درازمدت دارم. پیشنهاد کوتاه مدت من این است که واقعاً برای اعتراضات قانونی مردم باید یک تریبون درست کنیم. یک تریبون رسمی و قانونی.
رهبر انقلاب هم 20 سال قبل فرمودند کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها برپا شود ولی متأسفانه آن هم به کلاس درس تبدیل شد. اینکه طرف یک گریدی بگیرد و نمرهای بگیرد که بشود دانشیار و از این حرفها، متأسفانه اسم این را گذاشتند کرسیهای آزاداندیشی! شورای عالی انقلاب فرهنگی حدود 10 سال قبل اساسنامهای درست کرد به نام «اتاق گفتوگو» برای اینکه صاحبان نظریات مختلف آنجا بنشینند و با هم حرف بزنند اما انجام نشد.
من اینجا باز تاکید میکنم که اعتراض کردن حتی به مسائل قانونی اشکال ندارد؛ آنچه اشکال دارد قانونشکنی است؛ یعنی اگر یک قانون تصویب شد، کسی نمیتواند بگوید من آن قانون را قبول ندارم و اجرایش نمیکنم ولی میتوانیم یک کرسی راه بیندازیم و اعتراضات را مطرح کنیم. بگوییم آقای نماینده، خانم نماینده! شما که این قانون را تصویب کردهاید، این قانون مضراتش بیش از منافعش است؛ چرا تصویب کردید؟ به مصوبه اعتراض بکنیم. خب این اعتراض باید یک تریبون داشته باشد؛ در صداوسیما هم باید باشد؛ در رسانههای ما هم باید باشد؛ در دانشگاههای ما هم باید باشد که نظرات مختلف بتوانند حرفشان را بزنند.
شما یادتان نیست؛ اول انقلاب در همین نظام جمهوری اسلامی در زمان حیات حضرت امام (ره)، شهید آیتا... بهشتی رئیس شورای انقلاب بود، رئیس قوه قضائیه هم بود؛ در صدا و سیمای ایران مینشست و مناظره میکرد. با چه کسانی؟ با دبیر حزب کمونیست یا تودهایها. سر چپ و راست و انقلاب و ولایت فقیه و اینها بحث نمیکردند؛ سرخدا بحث میکردند. یکی میگفت خدا هست، یکی میگفت خدا نیست! قشنگ هم مناظره میکردند و بعد از مناظره هم هیچکس نمیرفت آن آقایی که میگفت خدا نیست را بازداشت کند! گفتوگو میشد و حرف زده میشد. ما نباید از حرف زدن با مردم یا مخالفین وحشت داشته باشیم یا در را ببندیم یا راه صحبت را تنگ کنیم.
پیشنهاد اول من ایجاد یک جای قانونی برای اعتراضات است. یک حزب یا یک اتحادیه میخواهد اعتراض کند؛ یا یک ان جی او؛ خب بیاید اعتراض کند و حرف بزند. سال آینده، دو انتخابات مهم داریم. یکی انتخابات خبرگان و دیگری مجلس. متأسفانه یک عده از ما در ساحت سیاست که کار میکنیم، رقبای خودمان را به رسمیت نمیشناسیم. بالاخره در انتخابات باید رقیب داشته باشیم. این رقیب هم یعنی حتماً فکر ما را قبول نداری دیگر! اگر قرار باشد ما یک رقیب خودی برای خودمان درست کنیم که این رقابت نمیشود.
ما جزء جوانهای قدیم هستیم؛ من طرفدار آبیها نیستم اما موقعی که میگویند استقلال در لیگ برتر کاپ را برده، این افتخارش این هست که در یک لیگ بازی کرده که تیم پیروزی (پرسپولیس) هست، تراکتور هست، گل گهر هست، ذوب آهن هست. در این لیگ قهرمان شده. حالا فردا بگویند آقای استقلال تو برو با 10 تا تیم دسته سومی بازی کن و به هر کدام هم 10 تا گل بزن. خب اینکه هنر نیست. هنر قهرمان شدن این است که بتواند یک رقابت جوانمردانه جدی و خوب داشته باشد و با صحبت با استدلال و منطق بتواند از رقیبش ببرد. ولی اینکه من دوست دارم نماینده مجلس بشوم و اطرافیان و رقبایم را صاف کنم یا به آنها اتهام و برچسب بزنم که درست نیست. فضای انتخابات باید باز باشد.
در این سالها چه چیزی عوض شد که امروز برخی برای نمایندگی مجلس یا گرفتن منصب و مسئولیت سر و دست میشکنند؟
درباره اینکه گفتید چه چیزی عوض شده، من یک خاطره بگویم. من مجلس اول نبودم، ولی از همان روزهای اول در سیاست و اینها بودم. داشتیم لیست میبستیم برای مجلس دوم تا کاندیدا معرفی کنیم. نمایندههای دوره اول عموماً چهرههای کاریزمایی بودند؛ از خود آقای خامنهای گرفته تا شهید چمران و شهید باهنر و شهید رجایی، همه انقلابیونی که به زندان رفته بودند و حتی از نهضت آزادیها، مهندس بازرگان و یداله سحابی؛ اینها آدمهای صاحب کاریزما بودند.
بعضی از حوزههای انتخابیه، هرچه ما گشتیم یک نفر دیگر کاندیدا بشود، هیچکس حاضر نبود. میگفت من کجا، مجلس کجا! بعضی از حوزههای انتخابیه ما التماس کردیم به افراد که بیا اسمت را بنویس که حداقل شکل انتخاباتی داشته باشد. نمیشود که یک نفر، یک کاندیدا، یک نماینده؛ حداقل دو نفر بشوید که بتوانیم یک انتخابات برگزار کنیم ولی حاضر نمیشدند؛ یعنی کسی شأن خودش را نمایندگی نمیدانست اما حالا الحمدا... رسیدیم به جایی که 15 هزار نفر ثبت نام میکنند. این هم خودش یک مساله است. بعد موقع مصاحبه میگویند تو چرا نماینده شدی؟ میگوید آقا من بیکارم، فارغالتحصیل شدم، شغل پیدا نکردم، گفتم به جهنم میروم نماینده مجلس میشوم!
دو دوره قبل، جلسهای رفته بودم؛ موقع بیرون آمدن دو خانم جلو آمدند و گفتند آقای باهنر ما با شما کار داریم؛ نزدیک انتخابات هم بود. گفتم بفرمایید؛ گفتند ما میخواهیم کاندیدای نمایندگی تهران شویم. گفتم خب کاندیدا شوید؛ با کدام حزب؟ گفتند آقای باهنر ما به جز خدا و شما کسی را نداریم. میخواستند من یک کاری کنم که رای بیاورند. گفتم خانمهای محترم در تهران باید مایه و زیرمایه 50 هزار رأی را داشته باشید. اصلا من هم میآیم سخنرانی میکنم و این 50 هزار تا را میکنم 70 هزار تا. اما اینکه میگویی من به غیر از خدا و شما هیچکس را ندارم مساله است. یعنی میخوام بگویم چنین توهماتی وجود دارد.
با آن چه اشاره کردید، پیشنهاد درازمدت شما شامل چه مواردی است؟
پیشنهاد درازمدت من اصلاح برخی از اصول قانون اساسی است. البته این را باز هم تأکید کنم که مقام رهبری در سال 97 در بیانیه گام دوم انقلاب فرمودند ما یکسری اصول و ارزشهایی داریم و شعارهایی که الیالابد از اینها دفاع میکنیم. مثل استقلال، آزادی، مردم سالاری، معارف اسلامی. اما بین واقعیتها و ایدهآلها هم فاصلههایی افتاده است که باید از جوانها و نخبگان استمداد بگیرند که این فاصلهها پر شود.
عزیزانی را که اهل مطالعه هستند را ارجاع میدهم به اصل 170 قانون اساسی که گفته است چگونه و با چه فرآیندی میشود قانون اساسی را اصلاح کرد؟ بعضی از اصول قانون اساسی لایتغیر و غیرقابل تجدید است. مثل اصولی که متضمن جمهوریت و اسلامیت نظام است، ولی بقیه اصول میتواند اصلاح شود. در یک مثال ساده و روشن، اگر کسی بخواهد قانون اساسی را اصلاح کند، بگوید ما مجلس نمیخواهیم، این قابل قبول نیست چون مجلس نماد جمهوریت نظام است یا مثلاً ریاست جمهوری انتخاباتی نباشد؛ این هم نمیشود، اما میتواند بگوید بهجای یک مجلس، دو مجلس داشته باشیم؛ یا بهجای اینکه مجلس 4 ساله باشد، 6 ساله باشد. اینها اشکال ندارد. یا عوض اینکه نظام ریاستی باشد، پارلمانی باشد. بعضی از اصول و ساختارهای نظام جمهوری اسلامی باید اصلاح و تجدیدنظر بشود. من از این به «جمهوری دوم» تعبیر میکنم.
من این را که میگویم بعضیها میگویند باهنر هم میخواهد انقلاب کند! اما طبق اصل 177 قانون اساسی میتوانیم در بعضی از اصول تجدیدنظر کنیم. من معتقد هستم با یک مجلس نمیتوانیم مملکت را اداره کنیم. باید حتماً دو مجلس داشته باشیم. چون مجلس فعلی، متشکل از افرادی است که خاستگاهشان یا منطقه است، یا قومیت و یا صنف. خاستگاه ملی ندارند و به همین دلیل است که خیلی از منافع ملی مردم، معمولاً قربانی منافع منطقهای میشود. در صورتی میشود از این وابستگی قومیتی بهترین استفاده را کرد.
با توجه به اینکه شما از ابتدای انقلاب در بطن مسایل سیاسی بودید، نگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی به جناحهای مختلف سیاسی را چگونه دیدید؟
در پایان مجلس دوم، جناحهای سیاسی آن موقع، یکی حزب جمهوری اسلامی بود، یکی جامعه مدرسین و دیگری هم جامعه روحانیت مبارز تهران. تعدادی احزاب دیگر هم بودند مانند خانه فرهنگیان، خانه کارگر و تحکیم وحدت بود. اینها یک عدهشان به حساب چپی بودند و یک عدهشان راستی. یک عده از جامعه روحانیت مبارز تهران جدا شدند تحت عنوان مجمع روحانیون مبارز؛ روحانیت مبارز تهران، آقای خامنهای بودند و آقای هاشمی که این اواخر هم دبیرکلشان مرحوم آیتالله مهدویکنی بود.
اواخر مجلس دوم، مجمع روحانیون جدا شد و اختلافات بالا گرفت. خب اینهایی که جدا شده بودند، اسلام آمریکایی را چسباندند به راستیها؛ که بعدها حضرت امام (ره) در یک بیانیهای فرمودند من به طلاب نصیحت میکنم پناه ببرند به جامعه مدرسین والا دچار اسلام آمریکایی خواهند شد. اگر شما این را در بیانیه امام بگردید، میبینید و شاید امام برای اینکه دلجویی از جامعه مدرسین و روحانیت این حرف را زد. موقعی هم که مجمع روحانیون جدا شد، آقای ناطق نوری و محتشمیپور نامهای به امام نوشتند و امام در جواب نامهای نوشتند که مشهور شد به «منشور برادری». امام فرمودند بله میدانم شما اختلاف نظر دارید، اما این اختلاف نظرتان خوب و مبارک است. هر دوی شما بچههای انقلاب هستید و من هر دوی شما را را قبول دارم.
منشور برادری، یعنی امام رقابت سیاسی در درون نظام را کاملاً به رسمیت شناخت و تعریف و قبول کرد. برخلاف نظر بعضی از دوستان ما که الان دارند اشتباه میکنند و فکر میکنند در کشور نباید رقابت سیاسی باشد. این رقابت سیاسی، برکت و خیر است و باعث رقابت در مسابقه خیرات هست؛ نه اینکه خدای ناکرده تبدیل شود به یک رقابت تخریبی و خرابکننده.
خط قرمز امام (ره) چه بود؟ یعنی در مواجهه با مسائل سیاسی و بازیگران سیاسی چه واکنشی داشتند؟
امام (ره) در این مساله، به اصولی که اعتقاد داشتند، ذرهای کوتاه نمیآمدند. مثلاً در اعلام حکم اعدام سلمان رشدی، یک عده در دولت بحث کردند که این خلاف منافع سیاست خارجی ما هست و فلان. امام (ره) فرموده بودند اصلاً مقامات رسمی روی این مساله موضع نگیرند. اگر هم در خارج از کشور چیزی گفتند، بگویند آن طلبه گفته است. جمهوری اسلامی لازم نیست موضع بگیرد که قتل سلمان رشدی واجب است. بگذریم که بعدها آقای صانعی در مجموعه 15 خرداد جایزه تعیین کردند.
حتی من قدری تردید دارم که امام گفته باشند اسرائیل باید از بین برود. یک زمانی هم در شورای دفاع بحث شد که این، موضع نظام جمهوری اسلامی باشد یا نه؟ که حضرت امام (ره) فرمودند بگویید نه، آن طلبه گفته است. چون آن موقع میگفتند امام فرموده است صدور انقلاب و در بیرون از کشور، ایرانهراسی راه انداخته بودند که ایران با توپ و تانک و لشکرکشی میخواهد انقلاش را صادر کند. امام توضیح دادند که ما اگر میگوییم صدور انقلاب، منظور صدور فرهنگی، اعتقادی، صدور فکری است، نه صدور نظامی.
چون از اول انقلاب آمریکا و صهیونیستها و مخالفین یک ترفندی داشتند که ایرانهراسی را در دنیا تبلیغ میکردند و میخواستند همه را از ایران بترسانند. تا میانه سال 80 ـ 85 روی این مساله مراقبت جدی داشتیم که ایران هراسی را نگذاریم در دنیا رشد کند و به اصطلاح آب میریختیم روی آتش و میگفتیم که طرفدار صلح و همزیستی مسالمتآمیز هستیم. حتی در چشمانداز بیست ساله، در سال 84 در مجمع بحث کردند و رهبر انقلاب ابلاغ کردند که چهار فراز دارد. یکی از فرازهایش تعامل سازنده با همه کشورهای دنیا به استثنای رژیم صهیونیستی بود. یعنی هیچ کشور دیگری را استثنا نکردیم.
متأسفانه از سال 85 به بعد آن آقای رئیس جمهور آمد هولوکاست و این مسائل را مطرح کرد که بعد هم گفتند قطعنامهها ورق پاره است و این حرفها... من میخواهم بگویم ما یک مقداری در این 20 سال اخیر از مساله خنثی کردن ایرانهراسی غفلت کردیم و شاید بعضی جاها برخی مقامات ما بنزین ریختند روی آتش ایران هراسی. عوض اینکه آب بریزند و توضیح بدهند در دنیا که ما اهل جنگ و خصومت و اهل لشکر کشی نیستیم و اهل دفاع از مظلوم هستیم.
اگر ما کشور را، اعم از خواص و عوام، بخواهیم از نظر اتصال به اصل مرکزیت نظام تقسیم کنیم، یک عده فدائیان نظام هستند؛ ایثارگرند که فقط منتظرند یک فرمان برسد و واقعاً با همه سرمایه و وجودشان و با همه توان وارد میدان میشوند. ما به اینها میگوییم فدائیان و ایثارگران. ایثارگرانی که در دفاع از حریم حرم و در جنگ هستند و سرباز گمناماند که تمام زندگیشان را به خطر میاندازند تا از نظام و رهبر دفاع کنند. اینها لایه اول هستند.
لایه دوم، موافقان نظاماند؛ لایه سوم آن بیطرفها هستند. لایه چهارم مخالفین هستند. لایه پنجم معاندیناند که نمیخواهند جمهوری اسلامی باشد. آنهایی که اصلاً دشمناند. حالا نمیخواهم درصد بگویم. بعضیها فکر میکنند خیلی زیادند، اما از دو سه درصد تجاوز نمیکنند.
من با آموزهای که از بزرگان دین و اسلام دارم، میخواهم بگویم که باید سعی کنیم معاند را تبدیل به مخالف بکنیم. مخالف را تبدیل به بیتفاوت، بیتفاوت را تبدیل به هوادار و هوادار را تبدیل به جان فدا بکنیم. یعنی مسیر امر به معروف و نهی از منکر باید اینطرفی باشد. متأسفانه بعضیها درست عکس آن عمل میکنند. یعنی میگویند هرکسی که جانفدا نیست، باید از رویش عبور کرد!
در واقع موافق را هم بیتفاوت میکنند؛ بیتفاوت را مخالف میکنند و مخالف را حتی بعضی وقتها به معاند تبدیل میکنند. ولی ما میبینیم در قرآن کریم خداوند به حضرت موسی خطاب میکند که به سراغ فرعون برو و دعوتش کن؛ با زبان نرم هم دعوتش کن. شاید پذیرفت.
شاید من اینجا دارم حرف بیخودی میزنم اما من میخواهم بگویم خداوند عزوجل که میدانست فرعون به راه بیا نیست، اما میخواهد آموزش بدهد به پیامبرش که وظیفه تو این است که حتی از فرعون هم ناامید نباشی برای دعوت. ما حتی برای دعوت معاندین هم نباید ناامید باشیم و با زبان خیر و ملایم، با زبان نرم از آنها دعوت کنیم. اما متأسفانه بعضیها طور دیگری حرکت و عمل هم میکنند.
دولت رئیسی را تا اینجای راه چطور دیدید؟
این را خیلی کوتاه و مجمل و جدی نمیتوان جواب داد. من آقای رئیسی را در بعضی از کارهای زیربنایی مجد و پیگیر و خوب میدانم. اگر بخواهم دو سه نمونه را بگویم، مثلاً دولت الکترونیک یا آنلاین شدن اطلاعات گردشهای مالی و آنلاین شدن مالیاتها. نمونه دیگر بهبود فضای کسب و کار است. خب این کار را از زمان آقای روحانی و قبل از آقای روحانی، دائم خواهش میکردیم و داد میزدیم، اما شما اخیراً خیلی زیاد شنیدید که دستگاههایی که باید مجوز بدهند، ظرف یک مدتی باید این کار انجام شود و گفت که اگر مجوز ندهید، من این کار را انجام میدهم. یعنی کارهای زیربنایی در کشور شروع شده است که دهها سال ما منتظر بودیم و متأسفانه نمیشد. زمان دولت روحانی من خیلی این دو سه کار را دنبال کردم که راه بیفتد. همین دولت الکترونیک و بهبود کسب و کار. اما یک سری کارها هم به نظر میرسد رها شده است؛ یعنی اینکه افرادی باشند که مجرب و توانمند و آیندهنگر باشند و از همه نیروها و پتانسیلهای کشور استفاده بشود، من در این نقطه مقداری ضعف میبینم.
اینکه دولت بین مردم باشد، رئیس جمهور و وزرا، اینها خیلی خوب است؛ مخصوصاً بعد از دولت آقای روحانی که خب دولت آقای روحانی خیلی در این مساله دقت نداشت؛ و بین مردم و با مردم و این حرفها نداشتند، آقای رئیسی و اعضای دولتش این کار را کردند. اما من به خود آقای رئیسی هم گفتم که این رفت و آمدها بین مردم، ویترین است. شما دارید کالا در این ویترین میچینید. این ویترین اگر میخواهید همیشه جذاب باشد، باید پشتش یک دریا کارآفرینی و تولید و اشتغال باشد. هنر باید حل مشکلات مردم باشد والا اگر در این سفرها که رفتید، چندتا وعده دادهای و وعدهها را هم نتوانستید عمل کنید، دوباره از همه خاصیتش میافتد. در این جهت فکر میکنیم که دولت میتواند از نیروهای کارآمد و توانمند بیشتر و بهتر استفاده کند.
و در انتها اگر بخواهید دو کلمه به مسئولان بگویید، چه میگویید؟
مسئولین نظام عوض دعواهای بیارزش و اختلافات غیرضروری، دست به دست هم بدهند و از خرد جمعی استفاده کنند؛ از تک تک کسانی که در کشور هستند و دل در گرو انقلاب دارند، از هر گروه و حزب و دسته و طایفهای که میخواهند باشند، استفاده کنند. این مردم سرمایه بسیار عظیمی هستند. اگر کسی بتواند از این سرمایه درست استفاده کند، ما تردید نداریم که انقلاب میتواند بسیاری از مشکلات پیشروی خودش را بردارد.
به حمدالله مردم با حضور میلیونی خودشان در جشن انقلاب، نشان دادند به ارزشهای اصلی انقلاب وفادار هستند. اما مسئولین اجرایی، مقننه و قضایی کشور نباید این حضور را به معنای رضایت مردم از عملکرد خودشان تلقی کنند. مردم با هم قهر نیستند؛ مردم با هم دوست و یکپارچه هستند و نمونه آن راهپیمایی 22 بهمن امسال بود. با این جنگ ترکیبی پرخرج و پرهزینهای که استکبار جهانی علیه ملت ایران راه انداخت، مردم جواب خیلی خوبی به آنها دادند.
انتهای پیام/